𝐖𝐞𝐥𝐜𝐨𝐦𝐞 𝐓𝐨 𝐑𝐮𝐛𝐲'𝐬 𝐑𝐨𝐨𝐦

𝘐'𝘭𝘭 𝘫𝘶𝘴𝘵 𝘵𝘳𝘺 𝘵𝘰 𝘤𝘳𝘺 𝘮𝘺𝘴𝘦𝘭𝘧 𝘵𝘰 𝘴𝘭𝘦𝘦𝘱

Chronograph - VICTON

 

Chronograph (English Version)

VICTON

Made By Farhan

 

 

Can I sink into your touch, I feel it now

میتونم توی لمس هات غرق شم، الان حسش میکنم

Ready, set, let’s start the countdown

آماده، تنظیم، بیا شماره معکوس رو شروع کنیم

5, 4, 3, 2, 1, ah

 

You’re makin’ me spin, Love Chronograph

تو منو به چرخوندن وادار میکنی، عاشق کرنوگراف

With you every minute feels like a second

با تو، تمام دقیقه ها حس یه ثانیه رو میده

And I just can’t get enough

و من ازش سیر نمیشم

 

I won’t miss a thing, Love Chronograph

من یه چیز رو از دست نمیدم، عاشق کرنوگراف

It’s always unforgettable

این همیشه غیرقابل فراموشه

Gotta save it all

باید همشو نگه دارم

 

How do I pace it

چجوری سریعش کنم

Every moment not with you is wasted

زمانای بدون تو تلف کردنه

I keep on chasin’ time

به تعقیب کردن زمان ادامه میدم

 

+ آی کیپ عان استنینگ ویکتن:>

۴ موافق ۰ مخالف

...Only Otakus

فقط اوتاکوهان که فرق بین کاراکترای بد و خوب انیمه هارو میدونن.


فقط اوتاکوهان که برای بار هزارم میشینن یه انیمه رو میبینن و بیشتر از دفعه قبل گریه میکنن.


فقط اوتاکوهان که بند بند وجودشون به انیمه پیوسته.


فقط اوتاکوهان که تک تک کلمات و بیت و همه چی اوپنینگ و اندینگ انیمه هارو حفظن.


فقط اوتاکوهان که تاحالا اتفاقی که توی انیمه برای کاراکتر اصلی میوفته رو، تجربه کردن.


فقط اوتاکوهان که داغ دیدن کراشاشون روی دلشون مونده:″)


 

فقط اوتاکوهان که......

 

شما بگید!

۴ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

How to make a Hyunlix shipper feel single🙂

 

 

حرفی سخنی باقیست؟

خدایااااااا یمسنکسنسکسنسحسمس

این انصاف نیستتتتتت این دوتا خیلی ریلن و من خیلی حس سینگلی میکنمممممممم؛ ...ولی سینگل باش و پادشاهی کن!!...اما این دوتا فلان فلان شده دارن این جمله رو بی معنی میکنن براااام⁦ಥ‿ಥ⁩

جناب آقای کینگ سکسی هیونجین (طوری که خودشو توی کنسرت معرفی کرد🙂)، شما که از کیسو اینا بدت میومد، این لبخند گنده و پهن برای چیهههه؟؟؟ ععععهههههههه خدااااااااا بزارید من برم خودمو درون این ویدیو غرق کنم!!

 

+ امروز آخرین امتحانم بووود!! حیف، نشد با بچها عکس بگیرم ولی خوش گذشت:)

++ من یه فیکی میخوندم به اسم اسلاید، هیونلیکس بود...نویسنده ش یکشنبه رفته بوده دوبی و توی کنسرت اسکیز بوده و کلی ویدیو و مومنت از وسط کنسرت توی چنل گذاشته:″))) هم دارم حسودی میکنم بهش، هم میگم خوش به سعادتش انشالله یه روز قسمت مام میشه:″))))

+++ یکی بیاد منو ببره سر فیکااااااااام

۱۵ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

Minho Edit✨

کلیییک

 

و بازم...توی دستشویی تصمیم گرفتم یه ادیت بزنم...اصن کلا اون اتاقک فسقلی باعث میشه من کلی ایده بیاد تو ذهنم! در هر زمینه ای، چه فیک و وانشات، چه ادیت ویدیو، چه نقاشی و ...

و من خیلی دارم روی مینهو کراش میزنم و اون پسره ی مو بنفش جذاب داره با قلب من بازی میکنه و من نمیخوام که مینهورو هم قاطی درگیریی که بین بومگیو و جونگینو بنگچان پیش اومده، بکنم...خب بگذریم،

خیلی وقت بود دلم میخواست یه ادیت از یه کی بزنمو امروز که فوتوشوتای بیوتی مینهورو دیدم، تصمیم گرفتم از مینهو ادیت بزنم و قربون دست پینترستو تلگرام و چنل sparky که اون عکسا و ویدیوها رو از اونجا پیدا کردم:″)

 

چجوری شده؟ خوبه:″)؟

۴ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

Question#4 (?)

 

فتبارک الاحسن الخالقین...

 

خب-

بدترین سوتی عمرتون جلوی خانوادتون یا توی اجتماع دادید چی بوده؟

 

برای خودم.

بجای اینکه بگم: داری یه کاری میکنی خودم درش بیارم″ گفتم: داری یه کاری میکنی خودم اونو از توت بکشم بیرون″...

جلوی مامان بابام بلند گفتم گی‌...

توی آموزشگاه گفتم فاک...

وسط خیابون داشتم دنس نات شای رو میرفتم بدون اینکه متوجه بشم...

با صدایی کاملا رسا گفتم: فقط لنگ دراز کرده″ و این حرفم خطاب به پسرعمویی بود که همونجا حضور داشت...

توی مدرسه نزدیک بود به معلم فاک نشون بدم...

 

شمام جواب بدید*-*

۵ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

Text#14

 

مینهو: چشم هام رو میبندم، به صداها گوش میدم، به هوهوی باد و هیاهوی مردم، میومیوی گربه ها و صدای گریه ها، بعد تصور میکنم...به اینکه هر کدوم از این صداها برای کین ؟ از کجا میان؟ کی شروع شدن و کی قطع میشن؟ بعد چشم هام رو باز میکنم، همه چیز رو نگاه میکنم، از ته سیگارهای روی زمین تا اون مردی که ساده ترین پیر اهن رو پوشیده، از بزرگترین درخت پارک تا اون زنی که رنگی رنگی ترین لباس ورزشی موجود توی فروشگاه رو به تن داره،...به همه چیز نگاه میکنم! همه اون چیزهایی که از سر زیادی توی چشم بودن یا عادی شدن، زیادی کمرنگ یا پررنگ بودن، معمولا کسی بهشون دقت نمیکنه. من بهشون نگاه میکنم و باز تصور میکنم...این آدمها، این برگها، این ته سیگارها، از کجا میان؟ چه قصهای رو پشت سرشون میکشن؟ کجا میرن؟ ...حدسشون میزنم و داستانشون رو برای خودم تعریف میکنم. بعد به خودم میام و میبینم حالا کلی آدم و شی توی ذهنم هستن که من داستانشون رو میدونم-هر چند غلط- اما آدمهایی رو به مغزم و تصوراتم راه دادم که اگر فقط قرار بود مثل بقیه از کنارشون رد شم، هیچ جایی توی ذهنم نداشتن...میدونی! من اونها رو نقش اصلی داستان خودشون میکنم جای اینکه مثل همیشه، اونهارو سیاهی لشکر داستان زندگی خودم کنم.

 

Oneshot: Ji-Sung: Love-Stars

 

+ این یکی از حق ترین دیالوگ هایی بود که خوندمش:>

++ گودنایت:)

۵ موافق ۰ مخالف

1121

 

از اینکه مرکز توجه باشم و نگاهای زیادی روم باشن و آدمهای زیادی درباره ام بدونن متنفر بودم.

 

Fiction: 1121 (Eleven Twenty One)

 

+ چرا انقد دیالوگای فیکشن ها کراشه:>؟

++ یعنی...اوکی همه چی این فیک اوکیه فقط یه چیزی که ازش درک نمیکنم، کاراکتراشه!! اسکیزا رو با ایتزی ها و ایتیزا و کریویتی ها و دریم کچر ها و اسپا ها و مانستا ایکس ها رو باهم قاطی کردن...خدایا...

۱۲ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

دوتا عضو جدید به انسیتی قراره اضافه شهههه⁦ಥ‿ಥ⁩

 

"هیونجین و لینو عضو 24 و 25م گروه انسیتی″

"It's the new NCT members"

 

XDDDDD

۱۲ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

There Would Be A Place For Us

 

پسر روی زمین نشسته بود و پاهاش رو توی بغلش جمع کرده بود و به منظره رو به روش نگاه میکرد. 

کمی سرش رو چرخوند و به محافظش نگاه کرد که کنار دستش نشسته و حواسش پرت آب زلال و روان رو به روشه. لبخند محوی زد و دوباره به رو به روش خیره شد.

محافظ سرش رو بالا برد و به آسمونی که رو به تاریکی بود، خیره شد.

-سرورم، قصد برگشتن ندارید؟

-فعلا نه...

هیونجین سکوت کرد و اجازه داد شاهزاده تا هرچقد که میخواد اونجا بمونه و از این لحظه لذت ببره. 

شاهزاده جوان، بعد از کمی سکوت، لب های قرمز و گوشتیش رو از هم فاصله داد. عین عادت همیشگیش شروع به درو دل کردن با محافظش شد:

یونگبوک: میدونی هیونجینا...همیشه دلم میخواست که مثل بقیه مردم باشم، عادی باشم نه اینکه پادشاه بعدی این امپراطوری باشم.

هیونجین سرش رو برگردوند و به نیم رخ یونگبوک خیره شد. شاهزاده ادامه داد:

یونگبوک: ای کاش میتونستم فرار کنم و از این لباسای مسخره و ولیعهد بودن خلاص شم...

هیونجین: بهتره برگردیم، هوا تاریک شده.

محافظ درحالی که داشت بلند میشد گفت و منتظر یونگبوک شد تا دستش رو بگیره. پسر کوچیک تر با شنیدن این حرف، لبخند محوی به کمک هیونجین از روی زمین بلند شد. محافظش همیشه اینطوری بود. حتی موقع برگشتن هم هیونجین هیچ حرفی نزد. بیشتر اوقات وقتی پیش شاهزاده یونگبوک بود سکوت میکرد و چیزی نمیگفت. دوست داشت تا شاهزاده اوقات خوبی رو بگذرونه و از آرامشی که توی خلوتش داره نهایت استفاده رو کنه و کمی از جو قصر دور بمونه. امروز هم مانند روز های دیگه، به رودخانه مورد علاقه یونگبوک رفته بودن تا اون پسر ذهنش رو از هر فکر مزاحمی خالی کنه و آزاد باشه. و هیونجین، به عنوان محفظ شخصی و دوست اون، همیشه باهاش بود و کنارش قدم میگذاشت.

وقتی به قصر رسیدن، هیونجین یونگبوک رو سمت اقامتگاهش برد و باهاش وارد اون اتاقک کوچیک شد. بعد از اینکه مطمئن شد هیچ مشکلی نیست، قصد رفتن کرد که شاهزاده اسمش رو به زبون آورد:

یونگبوک: هیونجینا؟

هیونجین: بله شاهزاده؟

یونگبوک:...اگر یه روز خواستم فرار کنم، باهام میای؟

پسر بزرگ تر به چشمای تیله ای شاهزاده ش و کک و مک های بامزه و جذاب روی صورتش که مثل ستاره توی آسمون روشن میبودن، نگاه کرد. چی میتونست بگه؟

هیونجین: سرورم...من...

سرش رو پایین انداخت.

یونگبوک:حتی اگر خودت نخوای،به زور با خودم میبرمت!

هیونجین: این آدم ربایی حساب نمیشه؟

شاهزاده جوان خنده ای کرد و دندون های سفید و مرتبش رو به نمایش گذاشت.

یونگبوک: تو محافظ منی و باید از دستورات شاهزاده ت اطاعت کنی؛ یادت رفته؟

اون حرف لبخند به لب هیونجین آورد. پسر سرش رو بلند کرد و به یونگبوک خیره شد.

هیونجین: چشم سرورم باهاتون میام،...اون بیرون حتما جایی برای ما هست:)

 

+ چه مرضی دارم من که همیشه اسپویل و اینا میزارم؟

++ ایده ش میدونید از کجا اومد؟ ام وی The real ایتیز:> از قسمتای هونگهواش:>

+++ من دیوونه این فوتوشوتای آرنام:")

++++ من میخوام خودم رو درون Beauty & the beast د رز غرق کنم:")

(54 دقیقه نوشتن این یه ذره طول کشید:>)

 

×مشکل در آپدیت پست×

۲ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

سم کیپاپی._. این داستان: استی های ایرانی VS استی های خارجی

 

اینطوری که انگار 4 روز دیگه استری کیدز توی دبی کنسرت دارن

و الان استی ها به دو دسته ایرانی خارجی تقسیم شدن.

 

دسته اول،

استی های خارجی: *بلیت هواپیما دبی خریدن و 4 روز دیگه میرن کنسرت و اجراهای زیبای اسکیز رو میبینن*

 

دسته دوم،

استی های ایرانی (مثل یه بدبخت عین من): *4 روز دیگه باید پاشن برن مدرسه امتحان زبان انگلیسی رو بدن درحالی که یه کتاب مونده تا تموم بشه*

 

و الان همه ما، جزو دسته دوم هستیم:″) ... البته امتحانای شما شاید یه چیز دیگه باشه اما...این خیلی بده که یه عده خرشانس برن اجرای استار لاستو وینتر فالزو گان اوی و 24 تو 25 و چییز و دومینو و سوریکون و کریسمس ایول و ... رو لااااایو با کیفیت 9000000 ببینن و لذت ببرن، بعد من برم امتحان، درسی رو بدم که بلدم...هعی خدا...

۲ نظر ۴ موافق ۰ مخالف
دنیایی برای آرامش یه دختر که زندگیش رو توی خنده های 9 پسر کره ای به اسم "استری کیدز" میبینه؛
دنیایی برای راحت بودن یه دختر که انیمه به جای اکسیژن استشمام میکنه؛
دنیایی برای خوشحال بودن یه دختر که فیکشن خوندن و نوشتن مثل خون توی رگ هاشه؛
دنیایی برای یه دختر که بتونه خودش باشه و خودش بمونه؛
دنیایی برای یه دختر که خودش رو درون استری کیدز میبینه؛
دنیایی برای یه دختر که تلپاتی خاصی با اون 9 تا پسر داره؛
یه دنیای آبی رنگ که صدای موج های دریا ازش شنیده میشه؛
صدای موسیقی های راک N.Flying، The Rose، Onewe ، LUCY و Xdinary Heroes و Day6 ملودی آرامش بخش این دختره؛
آرامشی که منبعش صدای دریا و پسر های توی این دنیای آبی عه؛
فردای من آبی رنگه:)💙

ʙɪʀᴛʜ ᴅᴀᴛᴇ: ᴀᴜɢᴜꜱᴛ 8ᴛʜ 2021
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان