𝐖𝐞𝐥𝐜𝐨𝐦𝐞 𝐓𝐨 𝐑𝐮𝐛𝐲'𝐬 𝐑𝐨𝐨𝐦

𝘐'𝘭𝘭 𝘫𝘶𝘴𝘵 𝘵𝘳𝘺 𝘵𝘰 𝘤𝘳𝘺 𝘮𝘺𝘴𝘦𝘭𝘧 𝘵𝘰 𝘴𝘭𝘦𝘦𝘱

日増し

[12:40 P.M]

[10/23/2022]

فکر کنم گفتم که جلوی مدرسه بغلیمون یه گربه هستش

امروز تصمیم یکم مرغ با خودم ببرم و بدم گربهه بخوره... بات گس وات :>؟؟ گربهه نبودش اونجا TT

ولی یه گربه رو به رو مدرسمون دیدم. رفتم سمتش ولی هی میو میو کرد. یه تیکه مرغ انداختم سمتش و خورد. یه تیکه دیگه که انداختم فرار کرد ... ناراحت گشتم...

و من ساده امروز با عسل حرف زدم انگار نه انگار که ما دعوامون شده بود :> انی وی-

زنگ دوم ادبیات داشتیم و خانم اکبری اول درس پرسید و من نمره کامل گرفتمممم و بعدش داشت درس میداد و توی درس کلمه ی "ددی و بدی" بود. و واقعا دَدی تلفظ میشد و هروقت خانم اکبری یا بچها میگفتن "ددی" من جر میخوردم از خنده XD معنیش هم میشه "وحشی گری". به فاطمه گفتم: واقعا هم معنی مناسبی برای ددی انتخاب کردن. بهرحال ممکنه افسار پاره شه و وحشی گری بازی دراره XDDD" و سرکلاس رسما پاره شدیم انقد خندیدیم XDDDD

شکیبا دختر بدی بنظر نمیرسه... ولی... نمیدونم... یه وایب منفی ازش میگیرم ولی امروز سرکلاس بودیم و منتظر بودیم خانم انصاری (معلم ورزشم) بیاد و شکیبا اومد سر میزم و حالمو پرسید و گفتم خوب نیستم. گفتش چرا گفتم سردرد و دلدرد دارم. بعد گفت دستت بهتره راستی؟ گفتم آره مرسی که پرسیدی. بعد دستشو مشت کرد و آورد جلوم و منم زدم مشتش (خدایی نمیدونم به این حرکت چی میگیم، به بزرگی خودتون ببخشین) به این فکر کردم که شاید بتونم باهاش دوست شم... فرندلی بنظر میرسه (معنی فرندلی به فارسی یادم نمیاد:/)... دلم میخواد باهاش آشنا شم ولی جزو یکی از بچهای شلوغ کلاسه و نمیخوام با بچهای شر مدرسه سرو کله بزنم... اما شاید باهاش حرف بزنم...

امروز زنگ ورزش والیبال بازی کردیم و پنجه های زیادی رو نریدممم TTTTTTT *خوشحالی*

و در آخر... گس وات؟؟؟؟ 8 روز دیگه تولدمه :>...

قالب خوشگل شده راستی ؟؟ من خودم خیلی دوستش دارممم TTT

[01:10 P.M]


[05:37 P.M]

[10/24/2022]

امروز رفتم و پیشیه رو توی حیاط مدرسه خودم پیدا کردمممم TTTT

رفتم سمتش و اول یکم نازش کردم، بعد همینکه کیسه مرغ رو از توی جیبم دراوردم، گربه اومد سمتم و خودشو مالوند به پاهام و هی میو میو میکرد TTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTT مرغارو دادم خورد ولی باز میخواست :"))) و دلم شکست چرا مرغ بیشتری کش نرفتم از توی قابلمه TT ولی بهش قول دادم اگه فردا هم بیاد، براش یه چیزی ببرم و موندم چی ببرم حالا...

و طبق معمول، کلی آدم اومد و شروع کردن با گربهه بازی کردن (اون گربه منهههههه) و دو نفر خیلی بد داشتن نازش میکرد و گربه اذیت شد و نزدیک بود گازشون بگیره ولی با من خیلی صمیمیه TT

از بحث دختر عزیزم میایم بیرون (گربه ماده ـست :")

زنگ اول علوم داشتیم و یهو خانم کلامی منو با چند نفر دیگه از بچها صدا زد و ازمون درس پرسید و نمره کامل رو گرفتمم TT همچنین خانم بیات هم اجتماعی پرسید و خودم حس میکنم بد جواب دادم ولی خودش گفت که خوب بود و مشکلی نیست... و توی زنگ تفریح آخر، صبا خانم اومد بهم گفت: راستی چرا تو دیگه آرمی نیستی؟" و من اول سعی کردم با زبون خوش بهش بگم ولی خب صبا خودش جزوی از اون آرمیای تاکسیکه و فقط الکی داشت میگفت که خودمم میدونم آرمی بدترین فندومه بخاطر فلان فلان. و کمی گوه خوری کرد و داشت تمام سعیشو میکرد از بنگتن عزیزش حمایت کنه و همه مشکلات رو تقصیر آیدلای بدبخت من انداخت!! و منم اعصاب نداشتم و سرم مثل فاک درد میکرد. آخرش ول کردم رفتم توی کلاس خودم و به قدری سردرد داشتم و اعصابم بهم ریخته بود که رسما یه کلمه از حرفای خانم شعبانی و مبحثی که داشت درس میداد نفهمیدم. فقط سرمو گذاشتم روی میز و هی پامو از درد تکون میدادم. خانم شعبانی هم فهمیدم اوکی نیستم ازم پرسید چیشده گفتم خانم سرم درد میکنه بعد ژاکتمو گرفت انداخت روی سرم که نور و اینا بهم نخوره بیشتر اذیت بشم و گذاشت توی حال خودم باشم. (حقیقتا خانم شعبانی خیلی معلم خوبیه. با اینکه ریاضی درس خیلی مهمیه ولی اگه یکی حالش خوب نباشه، خانم شعبانی میزاره طرف سر کلاس بخوابه یا هرکاری که میخواد بکنه. یعنی ما سر کلاس اون میتونیم هرکاری که بخوایم بکنیم [مثل آب و خوراکی خوردن و یا خوابیدن] اما نباید حرف بزنیم. و واقعا خیلی دوستش دارمم TT وقتی دستمو آتل بسته بودن و نتونسته بودم تکالیفو انجام بدم، بجای اینکه عین خانم نعمتی دعوام کنه، گفت اشکالی نداره ولی بده مادرت یا خواهری کسی بنویسه برات.) و بعد زنگ خورد و عسل هی میپرسید چیشده و فاطمه میگفت بهش فکر نکن سردردت بیشتر میشه؛ ولی کیه که گوش بده :>؟

اومدم خونه و تا 4 و نیم خوابیدم و انقدر چسبییییییید XDDD

همچنین؛

فاک به اسپایر اینترتینمنت و فاک به اون زنیکه ی عوضی که سر پسرام داد زد و فاک بیشتر بهش که وقتی جه هان حالش خوب نبود اذیتش کرد و هولش داد و زدتش...

همین :>

[06:00 P.M]


[02:03 P.M]

[10/25/2022]

امروز هیچی نداشتم که به سوشی بدم... و غمگین گشتم... (اسم پیشیه رو گذاشتم سوشی :")

و چندتا دختر عوضی اذیتش کردن گربمووو TT

رسما نمیفهمم که چرا باید خانم کهلوی امروز ازمون پرسش تفکر میگرفت و رسما نمیدونم چرا من داوطلب شدم...

هیچی از درساش رو هم نفهمیدم به دلایل سردرد و آره:>

و زنگ دوم که با خانم رجبی زبان داشتیم، من آماده بودم که با احترام برینم بهش ولی اون زودتر از ما سرکلاس بود-

و یکم Xشر گفت و پرسید: یکی که زبانش خوبه-" بعد من دستمو بردم بالا و بهم گفت برو پای تخته

و من رفتم و هرچی که اون میگفت رو نوشتم بعد گفت که آماده شین برای مکالمه کردن و حین اینکه ما داشتیم تمرین میکردیم، خانم فرامرزی اومد توی کلاس و خانم رجبی رفت. بعد خانم فرامرزی فاطمه رو صدا زد و فاطمه رفت پیشش و خانم فرامرزی ازش پرسید که با معلم زبانتون مشکلی دارین؟ و فاطمه هم همه چیو گفت. بعد خانم فرامرزی گفت من با دبیرتون کار دارم، صداتون بیاد پایین من میدونمو شما و بعد رفتش

و انگار مامانای بچها اومده بودن برای اعتراض و از اونور کلاس 8/2 و کلاس ما هم رفته بودن و اینا و درکل که... آره :>>>

زنگ آخرم که نگارش داشتیم و من باز تقلب کردمممممم :>>> منو فاطمه و عسل تقلب کردیم و خانم اکبری هیچی نفهمید-- (نحوه ی تقلب: برگه ی منو فاطمه دست دنیا بود، ازش پرسیدم برگهامون دستشه و اونم گفت آره و برگهامونو بهمون داد. و من به فاطمه داشتم توی صحیح کردن برگه بچها کمک میکردم و برگه خودمو گرفتم و اونایی که ننوشته بودم رو معنیش رو توی کتاب/کلاسور پیدا کردم و نوشتم و اونایی که غلط بود رو هم درست کردم و دادم فاطمه تصحیح کرد و فاطمه هم مال خودش رو نوشت و من براش نمره گذاشتم. بعد فاطمه برگه عسل رو بهش داد و زنگ خورد و عسل گفت که میرم خونه جوابامو درست میکنم فردا میارم مدرسه تو تصحیح کن. رسما کل امتحان املا و معنی شعر و کلمات کتبی رو تقلب کردیم XDDD) تقلب کردن خوش میگذره :>

+ snow on the beach قفلیمه مثل فاک...

++ حس میکنم باید یه مغازه نودل پزی باز کنم چون نودلایی که درست میکنم>>>>>>>>>

[02:20 P.M]


[04:28 P.M]

[10/26/2022]

امروز سوشی رو ندیدم.

زنگ اول که اجتماعی داشتیم، کلی سرکلاس با خانم بیات گفتیم و خندیدیم و با اینکه رشته ـش یه چیز دیگه ـس اما مشاور خوبیه :""

زنگ دوم عربی داشتیم و قرار بود امتحان صیغه هارو بگیره و تقلبببب :>

زنگ آخر کارو فناوری داشتیم و چیز خاصی اتفاق نیوفتاد

فقط من از زنگ اول تا الان از سردرد درحال مرگم و وای خدا شکیبا خیلی فرندلیه TTTTTTTT میخوام باهاش دوست شم-

و امروز چهلم مهساعه... چهل روز گذشت... :))))))

اومدم خونه و خوابیدم و قرار بود ساعت 3 پاشم ولی یه خواب به شدت افتضاح ترسناک دیدم که 2 و نیم یهو از خواب پریدم-

گشنمه با اینکه یه ساعت پیش ناهار خوردم-

حوصله ندارم برم حموم. باید یه پلی لیست مخصوص کتابخونه درست کنم

باید دنبال کارت عضویت کتابخونم بگردم. درسامو باید انجام بدم. کشوهامو مرتب کنم ولی حوصلش نیست-

بنظرتون اگه یه نت یه روزه بگیرم، فردا جوابگوعه؟؟؟ چون بعد از باشگاه میخوام برم کتابخونه و ویدیو ببینم و ریاضی حل کنم و اینا. و نت میخوام-

ای کاش سنم بیشتر بود (حداقل دبیرستانی بودم) با بچهای مدرسه شلوغ بازی درمیاوردیم-

نتیجه گیری از امروز: درس کارو فناوری Xشر است!!!

[04:36 P.M]


[19:50 P.M]

[10/27/2022]

امروز مهتاب باهام حرف زددددددد مامانننننننننننننننTTTTTTTTTTTTTTTTT

حالا مهتاب کیه؟؟ کراش بندههههه :>>> توی باشگاه :>>> واااای خیلی کراشمه بخدااا TT

داشتیم با مربیمون حرف میزدم و من توپ دستم بود، بعد مهتاب اومد زد به شونم گفت: خوشگلم، عزیزم میشه توپو بدی بهم؟" و خب من اگه توی این شرایط قرار بگیرم، توپو میدم. چه مهتاب باشه چه هرکس دیگه ای.

منم عین اسکلا توپو دادم بهش و اونم گفت: مرسی عشقم" و رفت. و من: ... لهتذثهفشافبشهدتح0ذاشثحهاشثهذاهشذاش

بعد محدثه دیدش بهم گفت: چقدر ساده ای..." و بعدش کیمیا...

کیمیا: اسکل چرا توپو بهش دادی؟؟؟

من: بابا مهتاب بود!!! کراشمههه !! نمیتونستم ندم!! تو رو در بایستی موندم!!!

کیمیا: خب باشه!!!!

من: نمیتونستم ندممممم

بعد نمیدونم مهتاب شنید یا چی، ولی بعد صدام زد: خوشگله، بیا بگیر" و توپو بهم برگردوند. و من تا آخر تایم باشگاه عین خری که بهش تی تاب داده بودی، ذوق زده بودم TT

و بعد تایم باشگاه تموم شد و من وسایلمو جمع کردم و رفتم کتابخونه.

نشستم چندتا ویدیو دیدم و بعد درسامو اومدم بنویسم و همزمان داشتم آلبوم تیلور رو گوش میدادم و وااای که چقدر you're on your own kid و lavender haze و snow on the beach و dear reader چسبید TT از این به بعد بیشتر میرم کتابخونه TT

روزم اوکی بود.... (فاکتور گرفتن یه سری چیزا) و آره :>>>>>

راستی، وقتی مربیمون داشت حرف میزد و من بعضی وقتا برمیگشتم تا بچهایی که داشتن حرف میزدن رو ببینم، دیدم مهتاب داشت نگام میکرد و رسما ذذذذذوووووووققققققققققق کرده بودم TTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTT

[08:11 P.M]


[12:54 P.M]

[10/29/2022]

با محدثه حرف زدم، قرار شد فردا به مهتاب بگه که یکی از بچهای باشگاه هست ازت خوشش میاد و میخواد باهات دوست بشه ولی خودش خجالت میکشه که بهت بگه" و حالا باید تا فردا صبر کنم ببینم چه ریکشنی از مهتاب جان عزیزم میگیرم...

امروز صبح پول برداشتم که هایپ بخرم بخورم خوابم بپره، 25 تومن بود.. زورم اومد اونقدر پول بدم، یه شیرموز خریدم TT XD

زنگ اول دینی داشتیم و کسشر کسشر کسشر کسشر!!!

ریدم به نعمتی به سوالام و اون رسما هییییچ جوابی نداشت و از خودم خرسندمم :>>>

زنگ قرآن گرفتم خوابیدم چون از سردرد داشتم میمردم (البته هنوزم سردرد دارمم)

زنگ آخر ریاضی داشتیم و خانم شعبانی اومد امتحان گرفت و کل کلاس ریدن :>>>

من نفر اول تموم کردم و بهم گفت مراقب بچها باشم و بعد از اون همه ی بچها: اسما اسما اسما اسما اسما" بابا سرویس شدمممم

دوتا خودکار با دستای خودم شکوندم :>>> چون انقد عصبی شده بودم سر حرفای خانم نعمتی که خودکارو انقد فشار دادم که شیکست TT XDDD

امروز سوشی رو باز اذیت کرده بودن و ترسیده بود... بخاطر اینکه اذیتش نکنم زیاد نازش نکردم :"))

الان همتون بیاین اسم یه آیدل/کرکتر انیمه/فیلم/سریال/سلبریتی/انیمیشن/هرچیز مورد علاقتون رو بگین

چون اگه پروسه رفیق شدنم با مهتاب به خوبی پیش بره، میخوام از این چیزایی که گفتین براتون ادیت بزنم و شادیمو باهاتون تقسیم کنمم :>

و اینکه.. همین :>

+ راستی؛ دو روز دیگه تولدمه :)

[01:08 P.M]


[05:52 P.M]

[10/30/2022]

امروز.. بهترین.. روز.. زندگیم.. بوووووووووووود TTTTTTTTTTTTTTTTT

از مدرسه هیچی نمیگم و چون هیچی نشد و پس فقط از باشگاه میگم!!!

وقتی رفتم باشگاه مهتاب رو دیدم و رسما دستو پام رو گم کردم TT

-از اینکه عسل یهو سورپرایزم کرد و یه کیک فسقلی با عکس چان کنارش و گردنبند اکسو بعنوان کادو بهم دادم، میگذریم-

ما گرم کردیم و داشتیم با صبا و کیمیا و نیکی و ستایش و نگار بازی میکردیم و من هی هر از گاهی نگاه به مهتاب میکردم و ترحظترهتر TT بعد محدثه اومد و گفتش که من میرم به مهتاب بگم و من عین خر استرس داشتممم

بعد من یه لحظه برگشتم دیدم هم مهتاب و هم محدثه به من زل زدن و همون لحظه سرمو برگردونم TT

بعدش از محدثه پرسیدم چیشد و گفتش: بهش گفتم و خیلی کنجکاو شد و پرسید کیه؟ بعد من فقط بهش گفتم لباسش مشکیه و اونم گفت همه اینجا لباساشون مشکیه. چون وسط بازی بودن بهش گفتم بعدا میگم. منم استرسم بیشتر شدTT

بعد از زدن اسپک -و ریدن- رفتیم بقیه بازیمون رو بکنیم که معصومه (یکی از بچهای خفن تیم و باشگاه که بست فرند مهتابه) اومد و گفت: یکم باز شین ما هم باهاتون بازی میکنیم.

(TMI: ما همیشه گرد جمع میشیم و بازی میکنیم)

منم فکر کردم فقط معصومه میاد؛ بعد یهو از ناکجا آباد مهتاب اومد قشنگ نزدیک من وایستاد TTTTTT

یه نگاه به صبا و کیمیا انداختم و هیچکاری جز خنده از استرس نتونستم بکنم. مهتاب کنار کیمیا بود؛ و کیمیای عوضی از فرصت استفاده کرده و جاشو با من عوض کرد و من قشنگ کنار مهتاب بودم و رسما قلبم داشت میومد توی حلقم TT

دیگه شروع کردیم به بازی کردن و معصومه هم یه لحظه فکر کرد ما میتونیم اسپکاشو دریافت کنیم ولی هممون فقط خشکمون زد TT و بعد من یه دفعه ساعد زدم خیلی رفت بالا، یه دفعه دیگه زدم حتی بالاتر رفت. بعد معصومه بهم گفت که باید اینجور حالتی بگیرم دستمو که ساعدم خیلی بالا نره. و من توی ساعدم همیشه اعتماد به نفس بیشتری دارم تا پنجه هام. و امروز منی که همیشه پنجه هام خوب از آب درنمیاد، جلوی مهتاب واقعا خوب پنجه زدممم TT و وقتی توپ اومد سمتم و با ساعد دریافتش کردم و توپو سمت مهتاب فرستادمش، ساعدمو دریافت کرد و ذووووووووووووووووووووووق TT

یه دونه اسپک زدم ولی با اینکه خیلی با قدرت نبود اما بدک نبود و معصومه ازش استقبال کرد. و بلاخره میرسیم به قسمت خوب ماجرا!! اومدم دریافت کنم ولی توپ از پشتم رد شد و نتونستم بگیرمش. بعد مهتاب بهم گفت: ببین، وقتی توپ از پشتت داره رد میشه و میخوای جمعش کنی، بجای اینکه چند قدم بری عقب، کاملا برگرد و ساعد به پشت بزن" و من با لبخند داشتم به حرفاش گوش میدادم و سر تکون میدادم.

بعد ستایش اومد کنار دست من -و مهتاب وایستاد- و من یکم از استرسم کم شد ولی ستایش از ترسش جاشو با من عوض کرد و دوباره کنار مهتاب وایستادم.... کلا امروز همه دست به یکی کرده بودن من کنارش وایستممم TTTTTT

بعد از اینکه بازیشون رو کردن و رفتن، من روی زمین ولو شدممم و انقد حالم بد بود که به صبا گفتم من میرم بشینم نمیتونم بازی کنم.

رفتم کنار محدثه نشستم و کنار محدثه مهتاب نشسته بود :") بعد محدثه گفت: بهش بگم؟؟

من: نمیدونم.. میخوای بگی بگو..

محدثه به مهتاب اسممو گفت و مهتاب هم بعد از کمی "این طرفه؟" کردن بلاخره فهمید منم و من به ضایع ترین حالت ممکن داشتم کابل میگرفتم TT ولی ریکشن خاصی نشون نداد-...

بعد از اینکه باشگاه تموم شد و داشتیم میرفتیم خونه، مهتاب و معصومه رو دیدم (خونه مهتاب چند کوچه بالاتر از ماعه و از جلوی کوچه ما رد میشه و ذوق مرگمم TT) سر مهتاب توی گوشیش بود و من داشتم همینطوری نگاش میکردم که یهو سرشو آورد بالا و باهام چشم تو چشم شد و من سریع سرمو برگردوندم ولی اون هنوز داشت نگام میکرد TT و وای خداااااااااا مردمممممممممممم TT

ولی یکم حس بدی دارم.. شاید باید خودم بهش میگفتم... اونطوری یه ریکشنی میگرفتم ازش... یا شاید من دارم زیادی اورثینک میکنم؟! شاید سه شنبه اومد و باهام حرف زد؟؟؟ از کجا معلوم؟؟؟

و اینکه.... امروز بهترین روزم طی 14 سالگیم بوووووووووود TTTTTT از خوشحالی اینکه مهتاب داره باهامون بازی میکنه، اشکم واقعا دراومده بود و عین دیوونها فقط داشتم میخندیدم و گریه میکردم TT

میتونم با جرات بگم؛ قدم اول برای رفیق شدن با مهتاب رو برداشتممممممممم

هروقت یه کوچولو بیشتر حرف زدیم، اون موقع میام ادیتاتونو میدم :")))))

اینم از ایننن :"""">

[06:18 P.M]


[16:48 P.M]

[11/1/2022]

اولین روز پونزده سالگی؟؟؟ افتضاح

چه تو مدرسه چه توی باشگاه؛ هیچی خوب پیش نرفت.

از صبح که پاشدم سردرد دارم و میخوام کله ـمو از بدنم جدا کنم

توی مدرسه زنگ اول خانم کلهوی کلی زر زد و بعد رجبی زر زد و بعد اکبری با اون درس کوفتیش مخمو خورد.

رفتم باشگاه و تقریبا همه چیز تا یه حدودی خوب بود.

قرار بود پلانک و شنا بریم و من نمیدونستم کدومو باید انجام بدم چون صدای مربیمون رو نشنیدم. از مهتاب پرسیدم که باید پلانک بریم یا شنا؟ اونم جواب داد نه باید روی پنجه هاتون باشین. (اینم اضافه کنم که با لبخند داشت نگام میکرد و جوابمو میداد و وقتی از درد کمر ولو شدم روی زمین خندید بهم.. حقیقتا توی این شرایط باید ناراحت شم ولی ذوق کردم که باعث شدم بخنده..)

حین بازی زیادی داشت منو نگاه میکرد و کیمیای کثافت هی داشت کراشت کراشت میکرد و واقعا عصبی شده بودم.

همه ی پنجه هام و ساعدام کج و ماوج میرفت و رسما داشتم دیوونه میشدم. آخرش بطریم رو برداشتم و رفتم کنار مهتاب نشستم. و عسل از اینور هی سیخونک میزد و میخواستم بزنم توی دهنش.

تایم تموم شد و منو مهتاب سه چهار بار بهم خوردیم (حقیقتا زیادی بهم میخوریم یا دست میزنیم به هم. ولی حرف نه)

و من میتونستم اون موقع که نشسته بودش برم پیشش و ازش درخواست کنم یکم باهام پنجه کار کنه. یا حداقل اون موقع که رفتم کنارش نشستم میتونستم یه حرفی بزنم؛ ولی انقد خجالتیم و میترسم که یه وقت ایگنورم کنه فقط سکوت کردم و با در بطریم ور میرفتم.

از دست خودم عصبیم که وقتی یه موقعیت خوب پیش میاد، ازش استفاده نمیکنم.. قرار نبود منو بزنه یا بخوره!! ولی من نمیتونم برم باهاش حرف بزنم. درخواست دوستی به شدت سخته و خستم...

سرم داره منفجر میشه از درد و نمیدونم چه غلطی کنم و خسته شدم انقد هر روز صبح با سردرد پاشدم و با سردرد هم خوابیدم.. دردش به قدری بد و افتضاحه که اشکم درمیاد. انگار یکی رگای سرمو گرفته و داره محکم میکشه و نزدیکاس که پاره شه. یا بعضی وقتا خیلی بد تیر میکشه؛ و نمیدونین چقدر دلم میخواد کله ـمو بکوبونم به دیوار تا دردش قطع شه...

فردا امتحان دارم و همچنین کارو فناروی دارم اما اصلا حوصله ی کار با ورق آلومینیوم و برجسته کردن طرح -که آماده نکردم- رو ندارم..

ای کاش بخوابم و بلند شم ببینم کل این زندگی یه کابوس بوده-...


[11/05/2022]

[05:05 P.M]

این چندروز اتفاق خاصی نیوفتاد برای همین هیچی ننوشتم.

ولی امروز رفتم مدرسه و فاطمه بهم کادو تولدم رو داد TTTTT

با شکیبا کلی حرف زدم و میتونم بگویم که دوست شدیم.. ؟!؟!؟

فردا باشگاه دارم و قراره برم با مهتاب حرف بزنممممم TTTTTTTT برام آرزو موفقیت کنینننننن TTTT

یه تقریبا 1 ساعت و نیم پیش از آریشگاه اومدم و موهامو زدمممم TTTTTTTTTT (عکس بخواین میدممم اگه بخواین البته..)

براتون بگم دیگه... آره.

ماه دیگه مسابقات دانش آموزی شروع میشه و استرس مرا فرا گرفته است...!!!

من میتونم!! با مهتاب صحبت میکنم کمکمم میکنه!! از خانم نادری (مربیم) عزیز هم کمک میگیرم!! پس چی؟؟؟

فردا امتحان فارسی دارم و باید بشینم فارسی بخونم.

ورزش هم دارم و حوصلش نیستتت TT

برای تولدم ولاگ گرفتم و ادیتش کردم و شد 7 دقیقه اما 400 مگابایته... موندم چجوری حجمشو کم کنم تا بتونم بزارمش توی دیلیم...

از الان ادیتاتون هم رو آماده میکنم پس منتظرشون باشین :"))))

دوستتون دارممم:")))

[05:13 P.M]

۱۳ موافق ۰ مخالف

راستی،

日増し یعنی day by day :>>>>>

زیباست :>

الان اومدم غذا گرم کنم که بخورم

هم غذام کمی ته گرفت هم انگشتم خورد به ظرفه که داغ بود و کمی سوخت TT

خداروشکر قابل خوردنه XD

بو سوختنی پخش شد توی خونه...

ریدی روبی.. ریدی

آه شرمساری*

راستی،

گربهه اینشکلیه

اسم چی بزارم براشش؟ TTTTT

اسم بدیننن TT

وای یه گربه هم بود از اوایل تابستون هی میومد بهش غذا میدادم.

ولی دو هفتست که نیست..

امیدوارم آسیب ندیده باشه..

کاملا متوجهم و منم حقیقتا نگران شدم
امیدوارم فردا همونجا باشه...

مواظب دست باش بچه خودتو نسوزون سننسنسنس

جوجو رفته به گربه ها غذا بدهT T

سالمم XDDDD
ولی گربها پریدننن رفتننننن TTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTT

مواظب باش بچههه

سنسنسننسنس

چششش
خوبی؟؟

اوهوم مرسی تو خوبی؟

بمونی عشقمم
بد نیستممم
سردرد و دلدرد دارممم TT

عه تولدت..

اگه تبریک نگین خیلی خوشحال میشم خدایی...

سلاممممممم

روبی!! خوبی؟؟

قاب جدیدت قشنگه (چی دار میگم تو که همه قاب هات قشنگه)

دلم برات تنگ شده بود .

 

های :>
بدک نیستم :> تو چطوری؟؟؟
مرسییی :")))
همچنین TT

گفتی 8 روز دیگه تولدته !!! جدی؟ 

کاش میشد میومدم پیشت دلم میخواد پیشت باشم 

تو هم مثله من نیمه دومی هستی ،همونطور که گفتم تولد من درست تو روز ولنتاینه ماه بهمن 

متاسفانه بله D:
:>
بله بله

قالبت خیلی خوشگله و اینکه پیشی >>>>>

 

چرا من ددیو یادم نیست.. باورم نمیشه همچین مومنتی از دستم پریده XD TT

 

تولدت پیشاپیش مبارک. :>

مرسیییی TTTTT

صفحه ی دوم، خط سه

تبریک نگین...

قالبت خیلییییییییییییییییییییی زیباستتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

واایییی عاشق اون عکس (همون اسکرین -_-) هیونم خیلی خاصه *0*

واااییی ددی XDDDDDDDD پاره شدمممممم واییییییییییییییی خداااااااا XDDDDDDDD

مرسیییییییییییییییییییییییی TTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTT
خیلی خوبههههه عععععههههههه
من سرکلاس داشتم لبمو گاز میگرفتم که رسما قهقه نزنم و جر نخورم از خنده XDDDDDD زمان سختی رو گذروندمم XDDDDDDDDDDDDDDDDD

روبییییییییی

هی سوهیون :>>>>
خوبی دختر؟

جانمم

خوبم مرسی ت چطوری؟

بمونی
تعریفی نداره-
چه خبر؟ چه میکنی؟

امروز رسما هرکی منو میدید، پیشاپیش تولدم رو تبریک میگفت... نمیخوام بابا ولم کنین...

تولد بده
تولد گوهه

پیشی :")))))))

معلم ریاضیتون چقدر خوبه.. TT خانم کریمی ما هم اینجوریه فقط یکم اعصاب نداره D":

سردردت بهتره؟

اسم پیشنهاد بده اوما TT
خیلی خوبهه TT حتی خوبمم درس میدهه TT
نه :>>>>>>>>>

تولد مینهو شددددددددتلاتمبهتدمتعالمکحهتلئک.ثتدمثتدئنمثخنتئنناتنمحثتبئن

وای خدا تولد عشقمه..
تولد ینان هم هست راستییییییی TTTTTTT

فاک به اسپایر اینترتیمنت حال جه هان واقعا بده

وای اونی... توام فن امگایی TT ؟؟؟
بمیرم براش..

معلومهههه میدونی چند ماه منتظر دبیوشون بودم؟T-T

از زمان پرودیوس صد و یک فصل دوم دیوونه جه هان بودم T-T

 

پسر عزیزم گاد...

لبموتدوتثشتهلشئرهثشذت واااااااااااااااااای ذوقیدمممم TTTTTTTTTTTTTTTT
خواهر منم بایسش جه هانه :")))))

باید از اون زنیکه عوضی شکایت کنن... واقعا هیچ حقی نداره!!!

من درواقع بایسم هانگیوم و یچان و جه هانن:"))))

 

واقعااااا موافقم 

قسمت نحس ماجرا اینه این ب کنار من تازه فهمیدم ووسوک جینهیوک دیگه توی اپتنشن نیستن

من جه هیون و جینوو و جونگهونه :"))))

ناراحتم...
وای-

وای امگا همشون عشقن عشققق جالبه همشونم قبلا دبیو کردن یبار 

 

خیلی رو اعصابم بود جینهیوک حتی معلوم نیست کجاست لعنتی

آرههه :"))))

وای درکت میکنم...

امگا  و ریون چی شدن؟

 وای ماعم معلم ریاضیمون خیلی مهربونه امروز بهش گفتم دستم اینطوره هیچی نگفت کارو فناوریم کتابمو برد گفت خودم حین تدرس سواللرو برات مینویسم T T

 

 

بسم الله-
قربون تومونامون برم که رفتن ته توی قضیه ی ریون رو دراوردن و معلوم شده دختر داشته X میگفته!!!
یه عنتری گفته که ریون بهش خیانت کرده و بعد تهدید به مرگش کرده و از این چرتو پرتا :// و الان بچم بی دلیل فعالیتاش متوقف شده:)
امگا هم... دیشب دیدم که یکی از چنلای امگا اکسی که دارم از هشتگ protect Omega x استفاده کرده. بعد از کمی پرس و جو، فهمیدم که رئیس آژانسشون اعضارو میزنه و اذیت میکنه. یه فوراکسه یه ویدیو توی توییتر توییت کرده بود و صدای داد زنیکه عوضی و گریهای اعضا میومد. بعد امروز sbs یه ویدیو گذاشت ازش.
جه هان حالش خوب نبوده و نزدیک بوده غش کنه بعد اون عن خانم سرش داد میزد و میگفت "نقش بازی نکن! بلند شو" بعد بقیه اعضا میگفتن حالش خوب نیست و داره از حال میره، اون عوضیم گفتش "منم کلی از حال رفتم. شماها چیکار کردین برای من؟" بعد به جه هان گفتش "بهتره دیگه اینکارو ادامه ندی، برای آیدل بودن زیادی مریضی"
بعد جه هان هول داد و افتاد زمین... و کمپانی گوهشون فقط یه عذرخواهی کرده و رسما X تحویل فنا داده...

دستت چیشده راستی؟؟؟

چخبرا خوبی؟

سلامتیی، دارم فوتوتیزر و ویدیوتیزرای اکسدینری رو آپلود میکنم بزارم وب :")))
بد نیسم خوبم
تو خوبی ؟؟

وای اکسدیزم:))))

شکر منم بد نیستم 

 مدرسه چطوره؟"-"

TT
خوب باشی و بمونی :")))
افتضاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااح :>

وای خاک تو سرشون زنیکه های عنتر گاو باید اینارو گرفت مثل سگ زدددد

وای اکسدیز فوتوتیزر داده?T Tتلگرامم باز نمیشه

دستم دوباره به چخ رفت و خب اره...

دقیقاااا
دارم میزارم توی وب:" از اونجا ببین TT
خب چیشدههه TT ؟؟؟

پیشی D:

الان چی؟ "^"

سوشی سوشی سوشیییی TTTTT
بدتر گشتم اما بهتر نه :>

وای نسنسنسن

دیشب اومدم تکالیفمو باش بنویسم و فشار اوردم درد گرفت دوباره تا الات خوب بود ولی داداش اشغالم محکم زد با دستش رو دستم اونم دستاش محکمه و الان تیر میکشه

خب دقیقا دستت چیشده؟؟ شکسته؟؟ ضرب دیده؟؟ چیشدهههه؟؟

واییی :"))) اسم پیشنهادی مننن TT -البته اولین بار ایده‌شو میا داد-

بغل محکم*

زود زود خوب شو.

رتسارشگدخشگثرگشخث
سعی میکنم :)

انگار لوندر و گلاب برای سردرد خوبنا..

یکی بهم گفت میگرن دارم...
همچنین به سروصدا حساسم و سریع سردرد میگیرم و میترسم (فاک به فوبیا از صدای بلند-)
نمیدونم حقیقتا...

برای سردرد اگه قرص نمیخوری..خونتون اسطخدوس دارین؟ بخارش کمک میکنه. بوی خوبیم داره.

توی اتاقم دارم ولی حقیقتا هیچ تغییری نمیکنم TT XD

عه اسم گربه منم سوشیه:) به خاطر گرلزجنریشن گذاشتم سوشی البته-

گربه داری....؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟؟!؟!؟؟؟؟؟!؟!؟!؟!؟!؟!
این گربهه شکل سوشی هم هست TT

این بده-

 

اوهومTT

از وقتی نی نی بود با ما زندگی میکنه..البته تو خونه نیست مامانم نمیذاره بیارمش تو خونه تو حیاطه ولی خب گربه منه...واکسن و همه چیم زده:"> نارنجی و سفیدم هستTT

بعدا که کنکور دادم قول گرفتم که بذارن یه گربه به سرپرستی بگیرم..اسمشم میذارم لاته:"

خیلیم بده...
بدترش اینه که بیستو چهار ساعته سردرد دارم... تومور مغزی نداشته باشم یه وقت XDDD ؟؟؟

وای خودا.... سافت گشتممم TT
وای مامان منم نمیزاره، بابام که کلا مخالفه... یعنی اگه مامانم بفهمه من مرغ کش رفتم و دادم گربه بخوره رسما خشتکمو میکشه رو سرم...
من گربه میخوااام TTTTTTT

سر زنگ ورش معلم ورزشمون بدون اینک هگرم کنیمو اینا گفتش باید بری یکاری کنید وگرنه نمره نمیزارم منم نفس تنگی داشتم نمیتونستم والیبال یا وسطی بازی کنم بعد تصمیم گرفتم با دوستم بدمینتون بازی کنمو اینا منم خب بلد نبودم و زیادی جوگیر شدم و بعد یه چند روز درد داشتم خوب نمیشدو اینا رفتم عکس گرفتمو از ازنا کلی پاشدیم رفتیم الیگودرز تا نشون بدیم عکسرو گفتش کشیدگی شدیده و اره

مواظب خودت باش بچهههههههههههههههههه

خب یه دکتر برو بچه.. :")

باید ببرن خب...

حالا اگه خودم یه چیزیم بود یکی بهم میگفت برو دکتر میگفتم اسکل مسکله.

میفهمم...

به سوشی حسودیم میشه،ولی کراشم بهم گفت مثل گربه میمونمD:

 

+بچه های ما فیلم برایشونو نفرستادن اینترنشنال یا اینترنشنال نمیزارتش؟...

چرااا ؟؟؟

+ عه... 0-0

تا قبل این پیشیه به من میگفتی پیشیT-T

 

 

+در واقع هشت دو بودن ولی من و نازنین تو کلاسشون بودیم،ترجیح دادیم بریم بیرون تا مامان طیبه هممونو به فنا نداده

اون سوشیههه
تو پیشی منی هنووووز

+ مواظب باش توروخدا...

جیخخخ ذوقققمرمیممز

 

+ من به عنوان دوست دو تا از هشت دو ایا باید پشت دوستای گلم باشم ^^

کیوت-

+ بهرحال مراقب باش :)

میگرفتی اون دخترا رو میزدی "-"

خانم رجبی از اسمش کاملا مشخصه چقدر چیزه.. XD TT

هی بهش گفتم بزار زمین گربه رو داره اذیت میشه!! (پنچهاشو باز کرده بود و هی آستین مانتوی دختره رو چنگ میزد و وقتی دست یکی میومد سمتش یا چنگ مینداخت و یا گاز میگرفت) بعد گفت من خودم گربه دارم میدونم اذیت نمیشه
عصبی شدم سرش داد زدم گفتم بزارش زمین کاملا واضحه که حس خوبی نداره!!
گفت میگم خودم گربه دارم میدونم! بیا برو بابا" و بعد سوشی رو رسما پرت کرد توی باغچه و آروم نذاشتش روی زمین و از سر من داشت دود بلند میشد-
سادیسمیه به مولا...

ببین وایسا دبیرستانم تموم شه بیام اونجا دوتایی بریم خفتشون کنیم.

پایه ـم-
*نقشه ی قتل کشیدن به دردناک ترین شکل ممکن*

روبی  چرا ناراحتی تولدته تو که باید خوشحال باشی نباید مثله من  زندگیتو حروم کنی برا من که تولد نمیگیرن خودم به خودم تبریک میگم و واسه خودم خوشحال میشم و تو تنهایی  برا خودم جشن میگیرم بدون اینکه کسی بفهمه چون موقعی که باید بفهمن ،نمیفهمن پس بهتره کلا نفهمن  تازه برا من بعد از پنج ،شش روز بعد وقتی میبینن تاریخو میفهمن تازه تولدم بوده و دیگه حتی بهم تبریک هم نمیگن فقط مامانم  بهم تولدت مبارک دخترم میگن  و برام کادو میگیره و تمام 

ولی پیشاپیش تولدت مبارک ،هپی برسدی تو یو 

و الهی همیشه سر زنده باشی 

ولی واقعا خوش به حالت زود تر از من کنکورتو تموم میکنی منه بیچاره حالا حالا حا اینجا گرفتارم 

 

از همون اولش از تولد و جشن و اینا بدم میومد... روز نحسیه برام حقیقتا...
ولی مرسی :))
والا منم کلی مونده TT من تازه دوسال دیگه انتخاب رشته میکنم TT

خب به نظرت احترام میزارم خب دوس نداری منم دوسش ندارم رو در وایسی نداریم که 

خواهش میکنم 

هی  دوس دارم زود تر بگذره میدونی چند سال حالا بعدش باید بخونیم 

من از اولش دیگه رد دادم ولی رشته من انتخاب شده اس  

یعنی انتخاب کردم برخلاف دوست نداشتن درس من خیلی وضع درسام خوبه من همون تجربی برم 

و میخوام جراح چشم بشم میدونم خیلی دارم زیادی اینده نگری میکنم ولیی خب...........

ولی میدونی دوس دارم زود تر بگذره 

میدونم چی میگی... منم هنوز موندم چیکار کنم....

درکت میکنم روز های سختیه 

و زمان اصلا نمیگذره والا

این هفته بدترین هفته ی عمرم بود رسما-

برا من که هر هفته مثله کابوس میگذره

ولی به این فکر کن یه روز همه ی اینا تموم میشه

میدونی منم میخوام قابم رو عوض کنم 

دیگه همه چیزو میدونم 

دیگه همه چی اومده دستم 

دوس دارم تو اولین کسی باشه که قالبمو میبینه 

وووییی TT

اره 

 بعد از چند سال  وقتی میدونی که همه اینا تموم میشه خیلی خوشحالم میکنه وقتی بعدش حداقل یکم ارامش خواهم داشت ،البته فکر کنم

یعس

چرا پریودیم تموم نمیشه؟!؟!

فاک بهش-

دارم به قسمت 50 میرسم...

فقط 132 قسمت برای دانلود کردن باقی مونده-

ای کاش 32 تا بود... نه 132 تا...

به عنوان یک دبیرستانی خوشحال باش راهنمایی ک دبیرستان به هیچ وجه برامون نریدن باید بالشتو اون وری کنی بخوابی تا وقت هستXDD

البته راهنماییم بدبختیای خودشو داشت

پس میشه گف بهترین تایم همون دبستان صاف و ساده بود

وای وای وای XDDD
راهنمایی هم خوبیا و خوش گذرونی های خودشو داره :>>
والا دوران دبستان من، گوهی بیش نبود XD

نتیجه گیری امروزت بسی زیبا بود

ممنونم-

پس به مهدکودک و پیشدبستانی رو میاریم

اونام نشد نوزادی و جنینی در دسترسه

نوزادی و جنینی هم خوب نبود
همون قبل از تولید شدن بهتره XD

قالب خیلی زیباس 

ممنون

منم تمروز کراشم بام حرف زدددددد

شمارشم گرفتم،.. با کلی لکنت

مهتاب فکر کنم دبیرستانی باشه... جرات ندارم باهاش حرف بزنم-

اشکال نداره حرف بزن حرف بزن 

سعی کن سعیی

آخه نمیشهههههه 😭😭😭😭

توی تیمهههه 😭😭😭 من نمیتونممم جرات ندارمممم

بحث کراش شد

اقا ما سه نفریم تو مدرسه

رو سه نفر کراش زدیم..

بعد اون دو نفر جرات ندارن برن بگن

من چهارشنبه با کلی زور رفتم‌ ب یارو گفتم 

بعد خیلی قشنگ بغلم کرد

بعدشم قراره شنبه برم شمارشو بگیرممممممممم😐🤚

ب دوستام میگم جراتم را مؤرد عنایت قرار دهید

بعد ماجرای کراش زدنم خیلی خوبه

شنبه المپیاد ورزشی داشتیم

کراشم اومد ملق بزنه افتاد زمین شتک شد

من از اونجا روش کراش زدم😭😭

بعد چهارشنبه بهش اعتراف کردم

کثافت دوسال ازم کوچیک ترههههههه

ولی خیلی خوبهههههه

 

واااااااای
من واقعا جرات ندارم برم پیشش.... بعد فقط منم که روش کراشم... اصلا امروز قبلم عین خر داشت میزد...
من خیلی بد روی مهتاب کراشم خدایی...

ولی کژال مسابقه هم میره و من تونستم🤌🏻تو هم میتونیی😭😭

آخه ببین؛
مهتاب کلا با بچهای تیمه و حرف زدن باهاش احتیاج به شجاعت میخواد که من ندارم-
البته شجاعت نمیخواد.. فقط من برای اینکه برم باهاش حرف بزنم زیادی خجالتیم...
اصلا نمیدونم چی بگم... حرف از چه چیزی بزنم... وااااااااای TTTTTTTTTTTTTTTT

ببین میدونم 

میدونم

منم اوایل ک میرفتم و ۳ ماه بعد اینجورا این مدلی بودم 

ولی نیگا

الان شماره ی کژال رو دارم😭

بسرقذلعقلخثقرقش
نمیتونممممممممممم
برم چی بهش بگمممم
"سلام مهتاب، من روت کراشم. میشه شمارتو بدی؟؟؟" TTTTTTTTTTTT
ازم بزرگترههه و اصلا نمیتونممم وااااای
برای چی برم باهاش حرف بزنم؟؟ چه بهونه ای گیر بیارممم TTTTT؟؟؟؟

بگو

میگم مهتاب کدوم مدرسه درس میخونی

بعد اونم پوکر نگام میکنه TTTTT
من شانس ندارمممممممممم

نه نه نه 

بهش بگو

باید امتحان کنب تا بفهمی 

مائده میگه رشته ـشو ازش بپرس...

ایتس هاردددددد آی کانت (کنت://) دو ایتتتتت TTTTT

ایم هستتت

یو کانت😂😂 *یو کان

به هوای نصیحت گرفتن درمورد رشته برم باهاش حرف بزنم؟....

یه وقت نرینه بهم بگم بگه ″چرا از من میپرسی ؟؟ برو پیش یه مشاور درسی!″ ؟؟
فقط کَنت رو کانت تلفظ میکنم. کَن همون کَن عه (از مشکلات با لهجه استرالیایی حرف زدن 

اره اره اره اینم خوبهه 

نه نمیگههه

 

من سعی کردم استرالیایی لحجشونو یاد بگیرم نشد

آخه می‌دونی، بچم یه کوچولو زود از کوره در میره...

شاید به بهونه ی کمک کردن توی اسپک و سرویس باهاش حرف بزنم...

من توی دوماه یاد گرفتم

شیت

ای خوبه

 

افرین افرین

عععههه من نمیتونممم 😭😭😭

میتونیییییییی

اصلا چرا کراش زدمممم؟؟؟؟ نباید میزدمممم TTTTTT

وای نسنسننشنسسن

ننشسنسیینشینس

اشکال نداره

تو منو بگو ک بهش گفتم روش کراشم..الان چوری برم کلااااسسسسسسس

یاااا خداااا
کراشت چندسالشه؟

 

12 :)

بابا خوبههههههههههه

ولی ملیکا 15 سالشه ؛ مهشید هم 15 سالشه ...زندگییییییییییییییییییییییییی 

ولی من 2 ساعت دیگه باید برم باشگاه

نگاهش نمیکنم اصلا اصلا اصلا

دربرابر مهتابی که 17 یا 18 سالشه کمه خدایی...

ای نو 

ولی نیومده بود امروز کیلیلیلی-

خوشحالی ؟

سونگچول پروفایلم خیلی کیوته-

دلم گویینگ سونتین میخواد-

ایدلا مورد علاقم..

جکسون گات سون و جیو دریم کچرن-

ممنااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان :"))))))

دلم برا مدرسه تنگ شد

آیدل مورد علاقم نمیشه کمپانی بگم؟XD

بدم میاااااد TT
بگو اشکال نداره؛ از کل آرتیستاش ادیت میزنم XDDD

بزار مدرست تموم شه بعد میبینی دلتنگی داره:")

وای جی و جی وای پی

ممنون فقط بی زحمت اسکیز و ترژرو بزار الویتXD

همه میگن...
از اسکیز و ترژر بزنم
یا از کل آرتیستای وای جی و جی وای پی XD

وای

بخای از همه بزنی باید از پاپا و جین یونگ شروع کنی وای جرمممم

نه همون ترژر و اسکیز بزنXD

اوکیه XDDD

توی این هفته قراره برم موهامو کوتاه کنم

ولی نمیدونم چه مدلی بزنم..

دلم میخواد چتری بزنم ولی میدونم مامانم نمیزاره

هلپ TTTTTTTTTTTTTTTTTTT

تیریخدا هلپ برسانید

وای دیدی ام ویه هیونشیتو رو:")

 

 

راجبه موهات

مدلیو بزن که دوسش داشته باشی

و بدونی ازش پشیمون نمیشی

ام وی چی..؟!؟!؟!؟!؟!

دلم میخواد یه چیزی توی مایه های این بزنم
ولی چتریش یکم کوتاه تر باشه
اما نمیدونم مامانم بزاره یا نه TT

موزیک ویدیوی هیونسوک یوشی و هاروتو

 

 

لینک دادی؟

نیست چیزی

بیبنممممممممم

یا خدا...


عه... یادم رفت لینکشو بدم :/ XD
اینه
خواهرم میگه نه بهت نمیاد TT

یا حضرت عباس

یا پیغمبر خدا

یا حضرت زهرا

یا موسی بن جعفر

 

 

جرمممممممم

هعی کلیک میکردم رو کلمات وایییییی

واییی این خیلی قشنگههههههه

من هیچی ندیدم و نمیدونم و نمیخوام ببینم و بدونم...

اینم مد نظر دارم
موهام تقریبا همین اندازه ایه ولی میخوام یه کوچولو از نوکش کوتاه کنم چون موهام هم اندازه نیست و همچنین جلو رو هم چتری بزنم :>

باشه ولی هیت سانگه ها

 

 

 

دختراشون زیادی خوشگلن یا مدل موها؟

واقعا جفتشون نازن

کدومشو بیشتر دوست داری؟

... نه نه نه....

نمیدونم TT
من خودم... جفتشو دوست دارممم TT

ج هیترارو دادنا

 

 

 

جفتش واقعا قشنگه

پس ببین کدومش به حالت صورتت میاد بیشتر

مرگ *×*

دلم میخواد کوتاه کنم ولی همزمان دلم میخواد یکم بلند بمونه...
اصلا شاید مدل تیلور سوییفتی زدم TT XD

خدانکنه یاااااااااااااا

 

 

پس کوتاه کوتاه نکن

وای:")

هه هه.....

تا همون گردنم فکر کنم خوب باشه...
خیلیم خوشگله TT

فک کنم تو همه چی منو بدونی دیگه XD 

زیاده؛ کدومو میخوای XDDDD؟؟؟؟

آره بابا خیلی خوشگله

تیلور همه چیزش نازه

:)

تیلور کویین زندگی منه....

نمیدونم XD

میخوای یه ادیت از همشون بزنم؟؟
سونگ و جونگین و سونگمین و جونسو و .... دیگه کی؟

موهای کامیلا هم خیلی نازه:)

وای ولم کن

برو مدل هیونجینی بزن تموم کن این بازیه کثیفو

TT
کدوم مدل موی هیونجین دقیقا..؟؟ XDDDD

وای عر میزنم اون وقت.. نکنن TT

پس یکی رو بگو خواهر من XDDDD

همینی که هر بار میام وبت یه ساعت قربون صدقش میرم

نمیدونم.. فکر نکنم بهم بیاد... شایدم اومد....

هیچکدوم نمیتونممTT

بیا اصلا از ووسان ادیت بزنم XD

اصن یه پیشنهاد

موهاتو جمع کن بالا سرت بپیچونش قیچیش کن

یه درختچه هم بکار اون وسط

هر کس گفت چه مدلیه

بگو مدل ریتا 2023

رفتیم پیشواز کریسمس

یا خداااا XDDDDD
نه نه نه تر میزنممم XDDDD
مامانم از 684566847.2878 ناحیه جرم میدهه XDDD

ادیت ووسان زیاد دارم XD

هونگهوااااا XDDDD ؟؟؟؟؟

بیا یاری برسون بگو چه مدلی موهامو کوتاه کنم TT

وایییی جررررررر

بعد فک کن اینجوری بری بیرون هیچ

بشینی با ام وی پسرا هد بزنی

جرممممم XDDDD
واااای

ولی هیونجین دوران بک دور هم مدل موش ناناس بود.... شاید اونطوری بزنم؟!؟

نهههههههه 

همون جونگین......

 

وایی من خودم میخواستم یه طرف موهامو با بزنم برا مو .. ولی هیچ ایده ای ندارمممم .. البته الان دیگه بیخ تا بیخ کوتاهه

اوکیههه XDDD

ولی بهت میاد :")))

مرسیییXD

 

وووووااییییییی مرسییییییی نیویتیتیتیکینیوینیتیوی

خوشگلک کیوتمممبتذرهثترهثنترگهحثترثساذس

خودتیییییییی تیتییخیتیحییتینسکسننجسکس

ینساستستنیتسنسوسنسکسنستستساسخستاسستاستستسن

ایتیز داشتن عر میزدن یهو د ریل پلی شد شروع کردن رقصیدن:/

نخیرم!!!!!!!!
وااااااای جرمممم XDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDD

هیونجین بک دور اصن لولش متفاوته

اونم قشنگه

ولی بنظرم چون میخای خیلی کوتاهش نکنی

اول یه مدل دخترونه ای بزن که موهات خیلی کوتاه نشه

بعداز یه مدت اونجوریش کن

یهو کوتاهش نکن

اصلا اینجوری میزنم!!
فقط یه کوچولو کوتاه تر
وای خدایا
چرا انقد دارم برای یه کوتاهی مو حساسیت نشون میدم TT XDDD ؟؟؟

چرا خیرممممممممم

XD

من
کیوت
نیستم
خب؟

حالا میای تل حرف میزنیم 😈

اوه اوه... راستی گفتی امشب... فاک...
ولی هنوز کلی مونده تا گوشی بیاد دستمممم

میاد دیگه بالاخرههههه😈😈😈😈😈

بیا خ خواهر
اینجوری نمیتونم جواب بدممم TT

قفسه سینم درد میکنه و میسوزه-

من چرا انقد درد دارم TT ؟؟؟

اینم خیلی قشنگه

چون موهاته و قراره هر روز خودتو ببینی؟

دارم پشیمون میشم که موهامو کوتاه کنم TT
آره......

وای جرررررررررررر

به نظرم مهم ترین دلیل همینه

نزدیک یکی ماهی میشه که گیر دادم میخوام موهامو کوتاه کنم
ولی الان پشیمون دارم میشم چون مدل درستو حسابی ندارم-

بیا از مو بکش بیرون یه مدت

بعد از یه هفته ببین هنوزم میخای کوتاه کنی یا نه

خیلی وقته میخوام کوتاه کنمممم

خب آخه الان داری پشیمون میشی

برا همین میگم

نه نه
فقط صبور نیستم و سخت پسندم TT

وای کیوت

پس حسابی بگرد و چیزی که دوست داری رو زودتر پیدا کن

به من نگین کیوت تا خودمو از پنجره خونمون پرت نکردم پایین!!!
هوم

یاااااااااااااااا

بشین سر جاتتتتتت کجا پرت کنی خودتو

خو چی بگم کیوتییییی یاااااااااااااااا

من
کیوت
نیستم
:>

باشه

خانوم

هندسام

دوست داشتنی

:)

با اینکه هیچکدومش نیستم
ولی انی وی-
تنکس :>

وای سنسنسنسننس

کیوت

نیوشا
من یه بلیط برای نزدیک شدن به مهتاب دارم
بیا توام به یکی از رفیقای کراشت نزدیک شو که اون تورو با کراشت آشنا کنه
ما میتونیممم

اره 

چون اگر میومد چشم تو چشم شدن باها سخت بود

-اون دختره بود ک بهت گفتم همیشه میرفتم پیشش توی مدره بعد چهارشنبه ایگنورم کرد،امروزم ایگنورم کرد . بهش گفتم سلام نگاهم کرد هیچی نگفت و رفت یعنی فشاررر چیههه

درک میکنم-

- چشه؟؟؟؟؟

دازای عشق اول و اخرم 

آاااخخخخ دازای سنپای....

نه همین که رفت بهش گفت بسمه الان موندم چطور فردا روبرو بشم با این حجم از خجالت

البته مطمعنم به عنشم نبوده

نه نه نه

اینطوری فکر نکن
سعی کن مثل یه دوست بهش نزدیک بشی

نمیشه اون کلی دوست داره

مهتابم دارههههههههههههههه

 

نمیدونمم-

ولی امروز 

به دوستم گفته ک روی من کراشههه جیخخخ

تازه بغلمم کرد 😭😭😭

وای... خرشانس....

ولی الان دارم به این فکر میکنم که ..

"فردا دیدمش موضوع رو با چی باز کنم ک حرف بزنیم؟"

بزار میخوام از امروزم بنویسم
و فقط بخونش...

یکی بیاد بهم جرات بده که خودم برم باهاش حرف بزنم-

حس بدی داره که با پیغوم پسغوم به یکی نزدیک شی... آخه چون ازم بزرگتره برای همون یکم سختمه برم باهاش حرف بزنم-
اما من میتونم!!!

توی رختکن کلی داشتم کیمیا رو فوش میدادم و ستایش هم شنید گفت چه خبره؟

من: هم تو هم کیمیا جفتتون رفتین اونور تر وایستادین و منو کنار مهتاب انداختین!!

ستایش: خب مگه مشکلش چیه؟

کیمیا: آخه اسما روش کراشه-

من: دستامو میزارم روی دهن کیمیا* ببندد!!!!

ستایش: چیشد؟؟ کی رو کی کراشه؟؟

من: هیشکی!!

ستایش: روی مهتاب کراشی؟

من: آره... ولی شتر دیدی ندیدیا!!

ستایش: لبخند شیطانی* ای جانم باشه

کل باشگاه فهمیدن... کم مونده خانم نادری (مربیمون) متوجه شه TT XD

پشمامم یتحختخلشقستخلحختشقستلشقصتخلختقصشخلق 

چه خوب ک فهمیییددد نقمتحلنحقسلنحقسحشذسحختختی

میاد باهات حرف میزنههه هبینحختبتحختخبسخنتن 

*من چرا انقدر ذوق کردم ..نمیدانممم نخدبلخحسبخلحخیه*

داری نزدیک میشی بهششش کمرسکمبرکمشس

چه خوب؟؟؟ من حس عذاب وجدان گرفتم حس میکنم باید خودم میرفتم بهش میگفتممم TTTTT
*overthinking and over reacting*
امیدوارم بیاد... اگه نیاد خودم باید دست به کار بشم... به بهونه ی اینکه توی پنجه کمکم کنه شاید...؟!؟!؟!
*من از ذوق گریه کردمممم TTTTTTTTTTTTTTTT*
fbhoehjoehbo

ببین در هر صورت فهمید و اینه ک خوبهههه  -منم به مهشید خودم نگفتم روش کراشم یکی از بچه ها داد زد بهش گفت و اونم با سردی جواب داد "میدونم "ک البته الان سرد نیست دیگه خوداروشکر-

 

اینم بهونه ی خوبیهه

 

ببین، بهش نگفته که روش کراشم-
فقط گفته که یکی میخواد باهات دوست بشه ولی خودش خجالت میکشه بهت بگه! همین!! -شانس داری توووو TT-
مهتاب زیاد با دیوار تمرین میکنه... شاید اگه سه شنبه هم همینکارو کرد برم بهش بگم که "میشه یکم باهام پنجه کاری کنی؟... نمیتونم خیلی بلند پنجه بزنم یا پاس بدم و قراره توی مسابقات مدرسه ای والیبال هم شرکت کنم و یکم استرس دارم..."
وای اگه جواب بده به همتون شیرینی میدمممم TTTTTTTTTTTT

در هر صورت خوبه ک گفته بهششش 

ارهههه این خوبهههه 

شیرینی مجازی عزیزم ؟^^

ولی من چرا حس بدی بهش دارممم TTTTTT ؟؟؟؟
خدایی پنجه هام احتیاج به تمرین داره... و قراره توی مسابقات بین المدرسه ای (؟) باشم و با این وضع که نمیتونم پاس بدم و با پنجه دریافت کنم، همون ست اول تعویضم میکنن.... باید ازش کمک بگیرم...

نه نه نه حسه خوبی داشته باش

ی توپ توی خونه هم بگیری کفاف(؟) میکنه XDDD ولی بهش بگو که بهت یاد بده و کمکت کنه *جیییخخ

قلبم هنوز از ذوقم داره تند میزنه......
آره؛ مائده گفت کمکم میکنه که بعد برم جلوی مهتاب پز بدم XDDD ولی خب معلوم نیست کی توپ بگیرم پس دست به دامن مهتاب میشم
با یه تیر دو نشون میزنم!!! هم سعی میکنم بهش نزدیک شم و هم پنجه هام رو بهتر میکنمم

اخخیییی

خیلی هم عالییی

یثدذعثارخثعشالخثارخثشذا
شیرینی چی میخوای بهت بدممم حالا؟؟؟؟؟

 

هرچی ک دادی 

فقط یچیزی بده *

چی میخوای خببببب؟؟؟؟؟

نمیدانمممممممممممممم

هوس چی کردی؟ اصلا چی غیر از شیرینی میخوای؟

بخدا نمیدونم 

بیا الان بغل بده
بغل لازمم TT

-بغل محکمم

محکم بغل و عر*
خدایا یه شجاعت عظیمی برسون من برم با مهتاب حرف بزنم

یعنی رسما دهن همکلاسیامو رفیقامو هم باشگاهی هامو و مائده رو با مهتاب سرویس کردم-

*عر بیشتر

خدایا کمکش کن 

بیا با کراشمون رفیق شیم و بمونیم و هرچه شد بادا بادا TT
خدایا... قول میدم درس بخونم و دیگه تقلب نکنم فقط بزار با مهتاب رفیق شمم TT

اما امروز بدترین روز زندگیم بود:)

و احتیاج دارم دربارش بحرفم:*)

اگه بخوای میتونی با من حرف بزنی :)

TT خدایا قول میدم دیگه از زیر میز کتاب رو نگاه نکنم 

قول میدم دیگه برگه ی املام رو از معلم برای تصحیح نگیرم و اونایی که ننوشتم و ننویسم و اونایی که غلط نوشتم رو درست نکنم و بشینم عین آدم درس بخونمم TTTTT

قول میدم دیگه به رویای چندش ک خودشو میماله به مهشید و ملیکا فوش ندم TT

(لطفا از کلمات معقول استفاده کن... من منحرفم...)
قول میدم با قلندری دشمن نباشم و درسای نعمتی رو بخونم و انقد فوشش ندم TT

(اخه همش چسبیده بهشوننن این بهترین کلمستت)

قول میدم به جاسمی نگم فاطومه TT

(اینجوری بهتره...)
قول میدم وقتی رومینا خواست از روی درس بخونه اداش رو درنیارم و مسخره نکنم TT

قول میدم وقتی سر صف دارن حرف میزنن گوش بدمTT

قول میدم سر صف ورزشگاه صبحگاهی رو انجام بدم و وقتی قرآن میخونن سکوت کنم و صلوات بفرستم و با صدای بلند سرودملی بخونم و انقد کادر دفتری رو فوش ندممم TT

خواهر فقط مائده که هروقت میگی "گشنمه" بلند میشه و برات لقمه نون تست با شکلات درست میکنه و بهت میده بخوری :")

TT

قول میدم به شیر علی نگم اب علی TT 

قول میدم که دیگه خانم رجبی رو اذیت نکنم TT

خواهر فقط مائده که هروقت میگی "گشنمه" بلند میشه و برات لقمه نون تست با شکلات درست میکنه و بهت میده بخوری :")

فشار چیه بابا دارم میرقصم-

بیا بغلم-

قول میدم به ملیکا نگم دهن گشاد TT -کی رو دیدی کراشه خودشو مسخره کنه... من !

قول میدم خانم اکبری رو بخاطر درسای زیادش لعنت نکنم و سرکلاس نخوابممم TT

قربون ذوقات برم آخه

اونییییییییییییییییییبذ دنتحرهدثرهثدذفهنثشئدفذث
فدات شمممممممممممممممممممممم
اومدییییییییییییییییییی
دلم برات تنگ شدههههههههههههههههه TTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTT
بهتری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بیا بغلممممممممممممممممممممممممممم

هنوز ذوق دارم TT

جونممممم

خدانکنههه

آرهههه

منمممممممممممم

بدنیستم تو چطورییی؟؟؟

بخخخخخللللللللللللل

 

چرا پیشت نیستم برات تولد بگیرم TT

قدرهنردهخقثشدشثهقدثشخعرادشر
خوب باااااااااااااااششششششششششش
من عععععععاااااااااااااااللللللللللللللییییییییییییییمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
محکم بغلیدنتتتتتتت*

فدا سرت عشقمممم TTTTTT

قدر هنر چی XD چخلجهبزعجحعیجفسجفططجفجفطلطج۹

چشممم 

قربونت برممممممممم کاش همیشههههههه اینجورییییی باشیییییییی منمممم عالییییی شدمممممممممممم

*فشارت دادن 

 

TT

عاثبرادثعردصشرهشراشثردشهبندشثه ذدشثذادثشهذ
خدا نکنهههههههههههههههههههههههههههههههههه
ععععععععععععععععههههههههههههههه خوب بمونیییییییییییییییییییییییییییییییییی

*دو عدد رد داده*

کی گوشی میاد دستتتتت؟؟؟؟؟

نمیدونم... فکر کنم 9 و نیم الی 10
یا شایدم زودتر
نمیدونم :>>>

آه 

حوصلم ریدهههههههههههههههه

جلطعجییجعفجسعجیجعییعچجعیجعیچعییعچیعچجعی

امروز مائده میگف کنار مهتاب وایساده بودی کیوت شده بودیییی 

اونی دارم گریه میکنممممم
از ذوووق
از مرگگگ
از خوشحالییی
از مهتاببببببب
عععهههههه
خودم میدونم خیلی کنارش تاینی شده بودم بخاطر استرسم...

فدای قطره اشکات بشم آخههههه 

بچلونمت بهمممممم

خدا نکنهههههههههههه
وای اونی رسما داشتم آب میشدم... قشنگگگگگگگگگگگگگ کنار دستم بود و نمیدونستم چیکار کنم...
از اونور کیمیا و صبا هی دستم مینداختن و اذیتم میکردننن TT خب کراشمههه TT
میخوام سه شنبه به بهونه ی پنجه کار کردن برم باهاش حرف بزنم 👈👉

تو میتونیییییییییییی بعد مثل این فیلما یهو بیوفته روشو آره......... XD

آقا یعنی چییی؟؟؟
نخیر!!!
میخوام حداقل باهاش دوست شم :"))))

تو به چان خیانت نمیکنیییییییXD 

تو میتونییییی

یااا اونی
بی شوخی؛ من مهتابو اونجوری نمیبینم!
مرسی :")))

خودت گفتی کراشم 

همینجوری میخوای باهاش دوست باشییی

خب نه اونجوری کراش کههه
من رو رفیقام کراشم !!!
فقط دوووستتتت
فرند
چینگو
صَدِيقَة
توموداچی
XDDDDDDDDDDD

XDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDDD

وای جریدممممممممممXDDDDDDDDDDDDDDD

والاا XDDDD
اصلا بزار ببینم خودش چه ریکشنی به این قضیه نشون میده XD

غلط کرده رد کنهههههه :/ 

جوری میزنمش صدا خر بدهههه 

به مائده مهتاب رو نشون میدم میگم اینه که اشک هونگ رو در آورد .. دیگه باید بیان جنازشو جمع کنن  XD

یااااااا نهههههههههههه
مهتابمو نهههههههه TTTTTTTTT

بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

حیحیییی 

این قراره رفیقت بشه وای بحال *** XD ببین چه بلایی سر اون میارم XD

آقا یعنی چییییییی؟؟؟؟
حق ندارم با کسی دوست شممممم؟؟؟؟؟؟
(فقط چون اینجا حس اوکی ندارم که راجبش صحبت کنیم سان کردم)

وای روبییی بخدا مهتاب روت کراشه

واااااااااای
نیوشااااااااا TTTT
نه خداوکیلی... اونجوری نیست... مهتاب فک کنم دوست پسر داره به گفته محدثه

چرا حق دارییی عشقممممم فقط اگ اذیتت کردددد گفتمممم 

بیا بغلم اصن

نه نه مهتاب بشه خوبیهههه
بخلللللللللللللل*

مامانم اینا اومدننن

ولی خب مطمعنم روت کراش زده

منم امروز با عسل روبرو شدم رزیتا دوستم در تلاش بود دستامونو بهم برسونه و گفت باید دست تو دست جیک تو جکی باشید ولی عسل حتی برای مهم نبود که من اونجام.

چرا باید روم کراش بزنه...؟؟؟
نگران نباش
به کراشت میرسی عزیزممم

جوری که نگات کرده و هوم جوری که باهات حرف میزنه همش شاید روت کراشه نزده باشه ولی تو قلبشی

هعی هعب

ولی جوری باهام حرف نزده... زده؟؟... خیلی مهربونانه حرف میزنه....

شاید با هرکسی اینطور نیست...

نیمه پر لیوانو نگاه کن بچه

بله بله-

سردرد خره؛ خب؟؟؟

کی حوصله داره درسای لطفیان رو انجام بده؟؟؟

میشه یکیتون بیاد باهام حرف بزنه؟... حالم بد اصلا-

لطفا

دلم میخواد اصلا گزینه ی "با مهتاب دوست شو" رو از کل باکت لیستم حذف کنم خدایی

یه کوچولو صبر...؟!؟!

مگه هشتم نیستی؟ چطور ۱۵ سالته؟-

منی که دهمم و ۱۵ سالمه:

نیمه دومیم
چهارده سالم تموم شد رفتم توی پونزده

مگه ۸۷ نیستی؟!

خب ۱۴ سالت تموم شده..درست ترش اینه بگی ۱۴ سال تمامم-

۱۵ سالت که تموم نشده.

 

اره
من از اینجور چیزا خوشم نمیاد
وقتی تولد یکی بشه، سنی رو میگم که تازه واردش شده

خب این اشتباهه-

تو الان اگه بری ۱۴۰۱ رو منهای ۱۳۸۷ کنی به ۱۴ میرسی نه ۱۵.

البته..هرجورم خودت راحتی🤷🏻‍♀️

خوبی؟

میدونم
و من اینجوری راحت ترم!!!
نه.

وای من تو تیم والیبال مدرسم

ولی باشگاه نمیرم کلا

باشگاه خوب پیدا نمیکنم در حقیقت

تهران یه خروار باشگاه داره ولی شانس من سگ ترین مربی به من میوفته کلا

وای من دیوونه ی والیبال و باشگاهمونم TT

انشالله صحبتت با مهتاب خوب پیش میرهD:

یواش یواش راه میوفتی باهاش فایتینگگگ*-*

مرسیییییییییییییی TTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTTT

تازه به فوتر قالبت دقت کردم..چ قشنگه:">>>>>

:">>>>>

+ راستی، بابت اون روز هم ببخشید
حالم اوکی نبود

فدات کههههه*-*

 

 

+نه بابا قشنگم..اشکالی نداره درک میکنم:>💙

خدا نکنههههه

+ :")

چقد دلم میخواد این یارو شکیباعه رد ببینم

همکلاسیته یا هم مدرسه ایت؟؟

من خیلی فضولممممممم***

من بهت ایمان دارم برو باهاش بحرف

یکی باید بیاد منو مجبور کنم برم پیش نیکا🥲

امروز بهم ی لبخند قشنگ زد

همشم دأشت نگام میکردددددد

نتیجه گیری:ازت بدش نمیاد عسل

#کمبود اعتماد به نفسسسس

همکلاسیمه
دراصل باید نهم باشه ولی یه سال نخونده
فدا سرتتتت
امیدوارم نرینم TTTTT
وای میفهمتتتت
وااااااااییییییییی درک میکنمممختاهثتذاثتاحثتذیثنتاسنهثتاسثا
#همچنین

من عکس میخوام 

بیا خ خواهر

خودا ..موهااتتتتتتتت میخوام بچلونمتتتت

نههههه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دنیایی برای آرامش یه دختر که زندگیش رو توی خنده های 9 پسر کره ای به اسم "استری کیدز" میبینه؛
دنیایی برای راحت بودن یه دختر که انیمه به جای اکسیژن استشمام میکنه؛
دنیایی برای خوشحال بودن یه دختر که فیکشن خوندن و نوشتن مثل خون توی رگ هاشه؛
دنیایی برای یه دختر که بتونه خودش باشه و خودش بمونه؛
دنیایی برای یه دختر که خودش رو درون استری کیدز میبینه؛
دنیایی برای یه دختر که تلپاتی خاصی با اون 9 تا پسر داره؛
یه دنیای آبی رنگ که صدای موج های دریا ازش شنیده میشه؛
صدای موسیقی های راک N.Flying، The Rose، Onewe ، LUCY و Xdinary Heroes و Day6 ملودی آرامش بخش این دختره؛
آرامشی که منبعش صدای دریا و پسر های توی این دنیای آبی عه؛
فردای من آبی رنگه:)💙

ʙɪʀᴛʜ ᴅᴀᴛᴇ: ᴀᴜɢᴜꜱᴛ 8ᴛʜ 2021
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان