𝐖𝐞𝐥𝐜𝐨𝐦𝐞 𝐓𝐨 𝐑𝐮𝐛𝐲'𝐬 𝐑𝐨𝐨𝐦

𝘐'𝘭𝘭 𝘫𝘶𝘴𝘵 𝘵𝘳𝘺 𝘵𝘰 𝘤𝘳𝘺 𝘮𝘺𝘴𝘦𝘭𝘧 𝘵𝘰 𝘴𝘭𝘦𝘦𝘱

عنوان؟ موجود نیست :>

(اینجانب بعد از 15 روز پست میزاره که البته never mind)

قبل از هرچیز، بزارین یه چی بگم. توی داستانی (؟) که قراره تعریف کنم دو نفر هستن که اسماشون شبیه به همه. پس برای اینکه هم خودم و هم شماها قاطی نکنین، اینجوری مشخصشون میکنم.

عسللل: همکلاسیم و دوستم توی مدرسه

عسل: هم باشگاهیم

اوکی بگذریم-

امروز اصلا نمیخواستم برم باشگاه و داشتم میمردم از درد کمر و پا و میدونستم برم جنازمم خونه نمیرسه و همون وسط غش میکنم (که البته این اتفاق نیوفتاد) ولی با این حال رفتم و چون هوا سرد بود و دستای من هم یخ زده بود هیچکدوم از پنجه هام بلند و عین همیشه نبود و ریده شده بود توی اعصابم. ساعد هم که میزدم دستام سریع قرمز میشد و درد میگرفت کلا وضعم افتضاح بود.

داشتیم بازی میکردیم که یهو معصومه (رفیق مهتاب just as reminder) اومد گفت که چند نفرتون بیاین تور رو بیارین. که یهو مهتاب پرید گفت "نهههه من میخوام انتخاب کنم" و یکم بچه بازی دراورد و اینا بعد اومد وسط وایستاد و چشاش بست و انگشتاشو سمتمون گرفت و چرخید عین کلاس اولیا TT و من هی داشتم دعا میکردم که به من بگه و همینم شددد :>>> بعد دیدم دوتا از بچها دارن میبرن تور رو.

من: عه بردن که...

مهتاب: (با یه صورت و لحن مهربونی و خیلی فیس تو فیس) اشکال نداره برو کمکشون کن

منم عین پنگوئن راه رفتم و کمک شیدا و عسل کردم و بعد که کارمون تموم شد برگشتیم سر بازیامون که یهو مربیمون سوت زد که بریم ضربه بزنیم (یا همون اسپک یا رد کردن توپ از تور به هر نحوی که میتونیم)

بعد وایستاده بودم تا توپ بگیرم که مربیمون به منو خیلی از بچها گفت برین اونجا توی خط وایستین. منم اولین نفر بودم. بعد مهتاب کنجکاوانه اومد گفت: چرا اینجا وایستادین؟

منم گفتم خانم نادری (مربیمون) گفتش وایستیم

ولی چون صدای آهنگ زیاد بود مهتاب نشنید. صورتشو آورد نزدیک گفت چی؟

منم گفتم که فلان فلان فلان.

بعد رفت ته وایستاد و بعد که من فهمیدم قراره چیکار کنیم رفتم ته وایستادم چون میدونستم تر میزدم (که حتی آخرشم تر زدم)

با عسل و عسللل و معصومه و مهتاب وایستاده بودیم و داشتیم میگفتیم میخندیدیم.

بعد معصومه داشت راجب رل عسل باهاش بحث میکرد و ما جر خورده بودیم. بعد از عسللل پرسید که: تو دوست پسر داری؟" عسللل هم گفت نه من سینگلم. بعد برگشت سمت من گفت: تو چی؟ رل داری؟" بعد عسللل بغلم کرد گفت این همکلاسی منهههه. بعد مهتاب با یه لحن و قیافه مظلومی رو به من کرد و گفت: این بیبی من بهش نمیاد دوست پسر داشته باشه خیلی بیبی فیسه"

و من سرخو سفید شده بودم عین خخخخررررررر و ذذذذذذوووووووققققققق کرده بودم همزمان.... صدام کرد بیبی من.... واااااااااای TTTT

تا آخر سانس همش داشتم لبخند میزدم. تایم که تموم شد رفتم پیش عسللل و بعد دیدم مهتاب از جلوم داره میاد. نزدیکم که شد بهش گفتم: خسته نباشی" بعد خیلی مهربانانه گفت "همچنین عزیزم"

و من مردمممم TTTTT

حالا تصمیم گرفتم از جلسه بعد هروقت دیدمش بهش سلام کنم و خسته نباشی بگم تا یه impression بهتری از خودم روش بزارم و اینطوری دوست شیم ^^

تا حالا باهام بد رفتار نکرده و همچنین فوش و اینجور چیزا هم بهم نداده (مثلا با عسل بحث میکنه هی خفه شو و گوه نخور و از اینجور حرفا زیاد میزنه) و خب این میتونه بخاطر این باشه که ازم خوشش اومده........ چون به محدثه گفته بود "ازش خوشم میاد دختر خوب و با ادبیه"

و آره.....

حالتون چطورههه ^^؟؟؟

۵ موافق ۰ مخالف

پشیمونم میکنین... ترجیح میدم کامنتارو ببندم اصلا-

نیوشا،
بیا هدف هفته ی بعدمون نزدیک شدن به کراشامون باشه

اینو یادته؟دوتامون داریم به هدفامون نزدیک میشیم

کراشم بغلم کرد و بهم گفت دوست داشتنی بعد انسیه نوشتهامو(هرروز هر اتفاقی که درمورد میوفتادو مینوشتم)فرستاد براش و روز بعدش کلی بهم اهمیت داد و سر یسری چیزا حالم خوب نبود و داشتم گریه میکردم کلی باهام حرف زد بعدشم وقتی ینفر ازش پرسید این کیت میشه گفتش که"زیدمه" و من اینطور بودم وای خدای من

+وای نسننسسننس افرین برو بهش سلام بده و یذره رابطتو باهاش محکم تر کن

نیوشاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
خیلی برات خوشحالممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
عشقممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
+ باید همینکارو کنممممممممممممم
از این به بعد سعی میکنم سر صحبت رو باهاش باز کنم و تبدیل به فرند شیممممم TT

نسنننسیشنسحیصخیتبخشجتعتاص

وای اره 

روشن کردن شمع*

+چخبرا؟ چطوری؟

خصقتلختلهثتلهثشتذثا
+ هیچیی
توی بیان میچرخم و دارم فیک های نصفه نیمه ول کردم رو میخونم تا دوباره یادم بیاد استوری لاینش چجوری بود تا بشینم از اول شروعش کنم و ایراداش رو از پارت اول درست کنم :>>
تو چیکار میکنی؟ خوبی؟

نسنسننسنسنسن

بیصبرانه منتظر فیکات هستم

ام منم بالاخره بعد از کلی تلاش افزونه های بیانو نصب کردم و دارم پست جدید میزارم و همینتطور لکچر مینویسم

مرسیی TT (مائده سلام میرسونه :")))
یو کن دو ایتتتتتتتت
فایتینگگگگگگ (مائده بوسم میفرسته :"))

سنسنسنسن عههه سلامت باشی برادر

مرسیییی

بوس بک*

موچ موچ میفرسته

میخوای با اون عسله دوست بشیی؟؟

عسل؟ یا عسللل؟
با هردوتاشون دوستم بهرحال-

هردو

مهتاب چییی

مهتاب چی چی؟؟؟

دوست شدن *

 

حقیقتا متوجه منظورت نمیشم-

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دنیایی برای آرامش یه دختر که زندگیش رو توی خنده های 9 پسر کره ای به اسم "استری کیدز" میبینه؛
دنیایی برای راحت بودن یه دختر که انیمه به جای اکسیژن استشمام میکنه؛
دنیایی برای خوشحال بودن یه دختر که فیکشن خوندن و نوشتن مثل خون توی رگ هاشه؛
دنیایی برای یه دختر که بتونه خودش باشه و خودش بمونه؛
دنیایی برای یه دختر که خودش رو درون استری کیدز میبینه؛
دنیایی برای یه دختر که تلپاتی خاصی با اون 9 تا پسر داره؛
یه دنیای آبی رنگ که صدای موج های دریا ازش شنیده میشه؛
صدای موسیقی های راک N.Flying، The Rose، Onewe ، LUCY و Xdinary Heroes و Day6 ملودی آرامش بخش این دختره؛
آرامشی که منبعش صدای دریا و پسر های توی این دنیای آبی عه؛
فردای من آبی رنگه:)💙

ʙɪʀᴛʜ ᴅᴀᴛᴇ: ᴀᴜɢᴜꜱᴛ 8ᴛʜ 2021
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان