Tuesday 25 October 22
میخواستم بهت بگم که دوستت دارم... ولی نمیتونستم صحبت کنم..
میترسیدم که شاید توام بگیش.. میخواستم من اول کسی باشم که این حرف رو میزنه...
ولی حتی جرات آرزوِ اینکه این عشق دو طرفه باشه رو هم ندارم...
اینکه الان دارم کنارت توی ساحلی که در برف غرقه راه میرم... یعنی این میتونه واقعی باشه...؟؟؟
+ قفلی خدافس...
++ کویین های زندگیم...
+++ 6 روز دیگه...
++++ گودنایتوووو