خب... پستم رو با گوش دادن به comma, ان فلایینگ شروع میکنم:″)
امروز بعد از 2 سال رفتم مدرسه و حضوری امتحان دادمممم سکسکسنسکسجسمسمطپژمس. اگر ازم بپرسید امتحان چجوری بود، میگم خدایییی آسون بوووود!!! شاید یه نیم یا 1 نمره کم بیارم ولی مطمئنم نمره کمی نمیگیرمممممم!!!! بعد از دو سال نشستم درس خوندم:″)) صبح ساعت 6 و نیم پاشدم که دوباره یکم بشینم درس بخونم. (ولی نخوندم راستشXD) چون هوا سرد بود، یقه اسکی تنم کردم تازه از زیرش تیشرتم هم تنم بود، روش مانتو مدرسه و (تسخسنژخ این وویونگههههه!!!) ژاکت تنم کردم. دو تا ماسک از رو هم زده بودم، داشتم خفه میشدمممم!!! نفسمو که بیرون میدادم، هی عینکم بخار میکرد میرفت رو مخمم!! دیگه (هالا هالا~~) رفتیم سمت مدرسه. بعد اولین بارمم بود که میرفتم اونجا، مدرسم عوض شد وقتی رفتم هفتم دیگه. توی راه توی گوشم داشت اولش 24 تو 25 پلی میشد، بعد فازو عوض کردم شروع کردم سایکو ردولوتو خوندم. حالا فکر کنید من وسط خیابون با مامانم دارم میخونم یو گات می فیلینگ لایک ا سایکو سایکو اوری چی چی چی جاکو جاکو بعد دارم دنسشو تاینی طورانه و وارانه انجام میدمXDD اصن یه وضعیییXDDD اولش رفتم تو هیشکی رو نمیشناختم که یهو یکی از در مدرسه اومد تو، یکم نگاش کردم فکر کردم دارم اشتباه میبینم اما نه:″))) بعد از... 3 سال فکر کنم یکی از همکلاسیامو دیدم. کثافت قدش بلند شده بود (گان اوی...هقققق) اولش منو نشناخت!! مخصوصا چون عینکم دارم دیگه کلا بشناسه، ولی بعد فهمید کیم. انقد ذوق زده شده بودیم جفتموووون!!! بعدم یکم زر زر کردیم که مدیر اومد گفت برید صف وایستید. ما صف وایستادیم، بعد یکی از همکلاسیامو دیدم باز. اسمش عسل عه. امسال توی یه کلاسیم باهم برای دفعه... چهارم فکر کنم؟؟ اولش کلا هیشکی منو نشناختXD :// به چندتا کلاس تقسیم شده بودیم و همه رفتیم سر کلاسایی که بهمون گفتن. بعد عسل هی میومد توی کلاس ما، واییی میخواستم بکشمش هی بهش میگفتم گمشو برو سر کلاس خودت میگفت نمیرم به تو چه!! (امروز روز ان فلایینگه آیا؟ comma, ask حالا مونشات؟:″) بعدم تایم امتحان شد همه رفتن سر کلاسای خودشون. یه معلم تربیت بدنی اومد سر کلاسمون و اولش حضور غیاب کرد و بعد برگه هارو داد، اما نباید میداد چون اون موقع وقتش نبود XD منم چهار پنج تا سوالو حل کرده بودممم XDDDD مدیر اومد همه چیو چک کرد و بعد گفت شروع کنید. منم باز مثل تماااااام دفعات قبلی نفر اول امتحانو دادم تموم شد. کلا 1 صفحه بود! نیم ساعت بیست دقیقه مارو سرکلاس نگه داشتن، بعد مراقبه گفت اگر تموم کردید، بدید به من برگه هاتونو. (نپ آف ا استار...خدایا...درحد فاک بهش نیاز داشتمم:))) منم دادم و رفتم توی حیاط پیش مامانم و اینا. بعد عسل اومد و یکمم باز با اون فک زدم، بعد... اون کسایی که نمیخواستم ببینمشونو دیدم:/ رومینا و حدیثه:/ گااااد!!! مجبوری تحملشون کردم دیگه:/ مامان حدیثه لطف کرد مارو رسوند خونمون با ماشین، خدا خیرش بده!! الانم مامانم خوابیده ولی من خوابم نمیبره:″ دیشب از استرس داشتم میمیرم، بخاطر همین لایو بعد از ماما اسکیزو دانلود کردم با آبجیم نشستم دیدم. ولی من معتقدم که سونگمین یه چیزیش بود!! بعد توی لایو چان از فلیکس میپرسه: Do want this?″ به اون آب انگور یا هرچی (که مطمئنم آبمیوه نبود) که دستش بود اشاره میکنه چان، اما فلیکس درجواب به اون آب پرتقال یا هرچیی که دست جونگین بود اشاره میکنه میگه: No, I want juice″ ...ببخشید؟؟ اون آب انگوره آبمیوه نبوده که فلیکس گفت آبمیوه میخواااااد!!!! یعنی اون یه چی دیگه بودههههه!!!! پس بگو چرا سونگمین خل شده بود هی میگفت هی چان هی چان هی چان بنگچاااااان...XDDDDD
بهرحال...امروز خوش گذشت...واقعا بهم خوش گذشت!!! با اینکه کلا 1 ساعت و نیم بود ولی بازم خیلی خوش گذشت!! برای اولین بار دلم خواست باز برم مدرسه:″))) دوران راهنمایی بهترین دورانه:″))))) اگر راهنمایید، ازش لذت ببرید واقعا خیلی دوران خوبیه:″))) شنبه هم امتحان ریاضی دارم و باید بشینم ریاضی کار کنم، بعد جمعه هم میخوایم بریم باغ یکی از فامیلامون (وولف گنگ یعععسسسمینسمسنمسن) تا یکم استرسم کم شه (گرررول وی گو وایلددد~~~) و سم این چندوقت شسته بشه، چون من از پنجشنبه هفته پیش (یههه آی نو...پشمام...شنبه که خواستم پست بزارم باز میگم چی شد... ورس هیووونننسنسخسپسخسنخس) من دارم حرص میخورم و از استرس میمیرم و سرم داره از عصبی بودنم منفجر میشه! این چندوقت خیلی افتضاح برام گذشت. سووو... آرهههه!!!!!! خلاصه که.... (آقا اینجا که هیون میخونه زیادی باعث میشه من حس خوبی پیدا نکنم...) آرههه!!!
+بعد از هر امتحانم احتمالا میام یه همچین روز نویسی مینویسم و میرممم~~
++فعلا هستم، میایید حرف بزنیم؟؟
+++ اوکی ولی من میخوام برای صدای کیوت جونگین و ووکال شیرین فلیکس و صدای آرامش بخش مینهو توی 24 تو 25 بمیرم:)...