(لینک دانلود)
Scenario Name: Happy Valentine My Sungie
Couple: Minsung, Hyunlix
Genre: Romance, Fluff, Omegaverse & Mpreg
- یا جیسونگا، برو بشین!
جیسونگ: هیونگ خواهشا!!
بنگچان دستاش رو خشک کرد و جیسونگ رو از آشپزخونه بیرون کرد و درحالی که داشت سمت مبل توی هال میبردش، گفت: مینهو بفهمه که تو داری کمک میکنی، هممونو میکشه و من جونمو دوست دارم و نمیخوام بخاطر شیطون بازی های تو و اون نینی توی شکمت سرمو از دست بدم! پس بچه ی خوبی باش و هیچ کاری نکن.
جیسونگ روی مبل نشست و نگاهی به شکم براومده ش کرد و خطاب به بچه ی توی شکمش گفت: تو چرا نمیای؟ بخاطر تو نمیتونم هیچ کاری کنم!!
هیونجین که داشت به سونگمین توی تمیز کردن خونه کمک میکرد، با شنیدن حرف جیسونگ، تک خنده ای کرد و رو به فلیکس کرد و گفت: هانی، بنظرت ما هم نباید دست به کار شیم؟
با شنیدن این حرف، فلیکس دستمال گردگیری که دستش بود رو سمت هیونجین پرت کرد و با حرص گفت: به هیچ عنوان بخاطر یه توله گرگ اندام زیبام رو خراب کنم!!
صدای خنده ی اعضای توی خونه بلند شد و این فلیکس رو بیشتر عصبی میکرد. فلیکس با لحن خیلی خیلی آرومی گفت: از جونتون سیر شدین؟
هیونجین سمت لیکس رفت و شونه اش رو گرفت و توی گوشش آروم شروع به حرف زدن کرد تا فرشته ش رو آروم کنه: هی هی آروم باش بیبی!!
جونگین: خداوندا، منو نجات بدههه!!
جونگین، امگایی بود که بین اون گروه گرگ ها، از اول تنها بوده و هیچوقت مِیتش رو پیدا نکرده...البته پیدا کرد ولی شکارچی ها جلوی چشم خود جونگین کشتنش و بخاطر همین با کسی مچ نمیشد! (بچم ناکام موندXD) و بعد از اون اتفاق توی جنگل تنها بود تا اینکه بنگچان، لیدر پک گرگ های آلفای اصیل جونگین رو پیدا کرد؛ یا وجود اینکه اون امگا بود، اما چان اونو به تیمشون دعوت کرد و اینطوری شد که سردسته پکشون، به 8 نفر تبدیل شد.
صدای خنده توی خونه پر بود تا اینکه با باز شدن در، همه ساکت شدن و جیسونگ نگاهش رو به در داد؛ با دیدن عشقش، لبخند درخشانی زد و خواست از جاش بلند شه که مینهو با سرعت سمتش رفت و این اجازه رو بهش نداد؛ گفت: نه نه سونگی، تو نباید بلند بشی از جات!
جیسونگ پوفی کشید و گفت: از دست این پسرت!! نمیزاره هیچ کاری کنم!!!!!
مینهو دستش رو لای موهای مشکی جیسونگ برد و درحالی که داشت به دوتا تیله ای که رنگ قهوه سوخته بودن نگاه میکرد و غرقشون میشد، جواب داد: بخاطر من یکم دیگه صبر کن.
جیسونگ: این 8 ماه رو که صبر کردم، چند هفته هم روش!
مینهو لبخندی زد. به چان نگاه کرد و از خواهش کرد تا از جاش بلند شه تا مینهو بتونه کنار جیسونگ بشینه.
مینهو: خب، بیبی من چطوره؟
دستش رو خیلی یهویی روی شکم جیسونگ گذاشت که باعث خنده ی پسر شد.
جیسونگ: اینطوری میترسونیش!
مینهو نگاهی به جیسونگ کرد و خطاب به پسر کوچولوش که داشت توی شکم دوست پسرش وول میخورد، گفت: ببخشید بیبی!
پسر کوچیک تر با لحن گرفته ای گفت: تو هیچوقت منو بیبی صدا نمیکنی بعد این توله رو بیبی صدا میکنی؟
مینهو سرش رو روی تاج مبل گذاشت و به جیسونگ نگاه کرد و گفت: تو که کل دنیای منی!
لپ های جیسونگ کم کم قرمز شد و نگاهش رو از مینهو گرفت. مینهو لبخند محوی زد. دستش رو روی صورت پسر کنار دستش گذاشت و سمت خودش برگردوندش. کمی توی چشماش نگاه کرد و بعد زمزمه وار گفت: ولنتاین مبارک سونگی من...
جیسونگ لبخند کمرنگی زد و دستش رو روی دست مینهو گذاشت و گفت: خیلی دوست دارم.
مینهو درحالی که داشت نزدیک صورت دوست پسرش میشد، گفت: منم دوست دارم سوییت هارت.
و بعد بی طاقت لب هاش رو به لب های جیسونگ رسوند. با وسواس خاصی لب هایی که مزه شکلات تلخ میداد رو میبوسید و میپرستیتشون. جیسونگ با اشتیاق زیادی اون دو قلوه ی قرمز رو بین لب های خودش میفشرد و مزشون میکرد. اونها خیلی عاشق هم بودن. به قول جونگین، مینهو تا مغز استخون عاشق جیسونگ بود!
برای گرفتن اکسیژن از هم جدا شدن و چند ثانیه ای توی چشمای هم خیره شدن.
جیسونگ:...-
چانگبین: بقیه کاراتونو بزارین برای شب کفتر های عاشق!! من گشنمه!!
جونگین داشت به چیدن سفره به چانگبین کمک میکرد و همزمان گفت: تا همینجاشم خیلی جلو خودمو گرفتم تا بالا نیارم!
مینهو نگاهی به جونگین کرد و ریز خندید. از جاش بلند شد و دستشو جلوی جیسونگ گرفت و گفت: بیا بیبی.
+ نظر بدین ببینم خوب شده سناریوعه یا نه:″)؟
++ ولی ویدیو اول پست به قدری زیباس که میخوام قابش کنم بزنمش به دیوار اتاقم.
+++ با اختلاف زیاد، مومنت مورد علاقمه:″)
++++ ولنتاینتون مبارک باشه~...همینطوری تبریک گفتم~