یه چنل تو تلگرام هستش
و دیشب چندتا پُل گذاشته بود،
و یکیش این بود ″لو بره فلیکس مخفیانه توی بند مافیاعه یا..″
و ببینین این حرف، به کجاها کشیده شد!!






و الان رفتم تلگرام و با این مواجه شدم:

دیگه نمیدونم چی بگم...
ذوق داره...
عععععهههTT
یه چنل تو تلگرام هستش
و دیشب چندتا پُل گذاشته بود،
و یکیش این بود ″لو بره فلیکس مخفیانه توی بند مافیاعه یا..″
و ببینین این حرف، به کجاها کشیده شد!!






و الان رفتم تلگرام و با این مواجه شدم:

دیگه نمیدونم چی بگم...
ذوق داره...
عععععهههTT
به نظرم فقط آسمون پاریس نیست که گرفته است . آسمون هر شهری تو هر کشوری ابریه و این روزا بیشتر از هر وقت دیگه ای میباره . آدم ها از هر قوم و ملیتی ، بیشتر از هر وقت دیگه ای ناامید و ناراحتن . کافیه ساعت 12 شب به بعد، از کنار پنجره ی اتاقشون بگذری، شاید بتونی متوجه گریه ی بیصدایی بشی که از شدت سرخوردگی از این دنیا سر میدن. اما اگر بتونی تو این دنیا عشق را پیدا کنی و بعد تبدیل به شعرش کنی ، میشه هنری که میتونه حتی برای چند لحظه قلب همین آدم های غریبه و ناراحت را گرم کنه . میشه اون چتری که بالا سرت میگیری و تا زمانی که بارون تو این دنیا بند بیاد مردم را زیرش پناه میدی.
Oneshot: Reverie
Couple: Hyunlix
+اوکی ولی این وانشات از کل زندگی من قشنگ تره:″)
++ گونه ای که آهنگ های ژاپنی زیبان باعث میشه برای همیشه برم توشون غرق شم...
+++ شب بخیر~
-ای کاش بارون زودتر تموم شه.
با صدای هیونجین که با دو فنجون قهوه کنارش نشست، از فکر و خیال بیرون اومد. ترکیب بوی تلخ قهوه و عطر یاس هیونجین، چیزی بود که میتونست فلیکس رو تا مرز جنون بکشونه.
-تموم شه؟ من بعد قهوه میخوام برم ساحل... تا حالا ساحل و دریا رو اینجوری ندیده بودم.
-دریا حال عجیبی داره... موقعایی که بی رحم میشه نباید سمتش رفت.
-دریا هیچوقت بی رحم نبوده فلیکس... این آدمان که بی رحمن.
-بی رحمی دریا هم بخاطر آدماست... وقتایی که بارون میباره، غمگین هم میشه... به نظرم اگه نری بهتره.
Fiction Name: Enigma
Couple: Hyunlix, Seungin, Changho & Chanho
+ اوکی ولی این فیکشن و دیالوگاش و قلم نویسندش به قدری کراشه که نمیدونم چجوری توصیفش کنم:>
++ اما این تیکه صحبت هیون و لیکس به قدری موده که بازم نمیدونم چجوری توصیفش کنم:>
+++ خیلی وقت بود تکست از فیکو اینا نذاشته بودم...دلم براش تنگ شده بود:″)
++++ یه فیک زیبایی بود که کاپلش هیونلیکس مینسونگ بود (با اینکه اولش با هیونهو شروع میشد:/)...الان بقیش داره تو واتپد آپدیت میشه:/ مظلوم گیر آوردین؟؟
+++++ صبحتون رو با هیونلیکس شروع کنین... (پست انتشار در آیندس بات- انی وی...)
فلیکس: عام، درواقع این رو هیونجین بهم هدیه داد. (آره جون عمت!)
هیونجین: *دستشو میبره کنار فلیکس تا حلقه های کاپلیشون کنارهم معلوم شه*
فلیکس: *با ذوق* ما یه کاپلیییییم!
هیونجین: آیتم کاپلیه!
اوکی-
″کاپل: دو فردی که ازدواج کردن، نامزد کردن، یا با همن″
بگید که فقط من نیستم دارم به این فکر میکنم که هیونجین سر زده میره خوابگاه فلیکس و وقتی پیداش میکنه، پشتش روی زانوش میشینه و وقتی لیکس برمیگرده، حلقه رو سمتش میگیره و ازش خواستگاری میکنه و فلیکس از خوشحالی شروع به اشک ریختن میکنه و قبول میکنه ولی حلقهه برای انگشت حلقه ش بزرگ بوده پس میندازه تو انگشت اشاره ش که ردگم کنی هم به حساب بیاد!!... منتظر سناریوش باشید، *وی رفت سناریو اش را بنویسد*
+ اوکی ولی چرا اینور سال انقد مومنتای هیونلیکس زیاد شد:″)؟ خوشحالمTT
++ چرا انقد مومنت از یونمین نمیگیریممممTT؟؟ من ساب یونیت مینی مینیز میخواااااامTT
*من درحال خوندن وانشات و رسیدن به قسمت حساس و هیجانیش و گوش دادن به آهنگ*
آهنگایی که پلی میشه: secret secret اسکیز، 20cm توباتو، AuRoRa وانوی، the greatest wall کینو و هویی، midnight blue هانبین (آیکن)، Luna واناس، the truth untold بنگتن و draw you دی وانس
من:
مینهو: دلیل ما برای زنده بودن چیه؟...سیاهی لشگر زندگی یه مشت آدم دیگه بشیم، زیردست و بالاسری بقیه بشیم، توی مغازه ها به زور به همدیگه سلام بدیم و درحالیکه حتی برامون هیچ اهمیتی نداره حال همدیگه رو بپرسیم...تهش چیه؟
Oneshot: Ji-Sung=Love-Stars
گایز یه درخواستی ازتون دارم،
شوهر عمم (عمه واقعیم نه، دختردایی بابام در اصل) مریضه و الان نزدیک 1 یا 2 ماهی هستش که تو بیمارستان بستریه. با کمک دستگاه و اینا زندس و اصلا حالش خوب نیس، یه طور انگار تو کماعه...شایدم بدتر...
میشه براش دعا کنید؟ ممنونتون میشم:)
GN✨
حرفی سخنی باقیست؟
خدایااااااا یمسنکسنسکسنسحسمس
این انصاف نیستتتتتت این دوتا خیلی ریلن و من خیلی حس سینگلی میکنمممممممم؛ ...ولی سینگل باش و پادشاهی کن!!...اما این دوتا فلان فلان شده دارن این جمله رو بی معنی میکنن براااامಥ‿ಥ
جناب آقای کینگ سکسی هیونجین (طوری که خودشو توی کنسرت معرفی کرد🙂)، شما که از کیسو اینا بدت میومد، این لبخند گنده و پهن برای چیهههه؟؟؟ ععععهههههههه خدااااااااا بزارید من برم خودمو درون این ویدیو غرق کنم!!
+ امروز آخرین امتحانم بووود!! حیف، نشد با بچها عکس بگیرم ولی خوش گذشت:)
++ من یه فیکی میخوندم به اسم اسلاید، هیونلیکس بود...نویسنده ش یکشنبه رفته بوده دوبی و توی کنسرت اسکیز بوده و کلی ویدیو و مومنت از وسط کنسرت توی چنل گذاشته:″))) هم دارم حسودی میکنم بهش، هم میگم خوش به سعادتش انشالله یه روز قسمت مام میشه:″))))
+++ یکی بیاد منو ببره سر فیکااااااااام
مینهو: چشم هام رو میبندم، به صداها گوش میدم، به هوهوی باد و هیاهوی مردم، میومیوی گربه ها و صدای گریه ها، بعد تصور میکنم...به اینکه هر کدوم از این صداها برای کین ؟ از کجا میان؟ کی شروع شدن و کی قطع میشن؟ بعد چشم هام رو باز میکنم، همه چیز رو نگاه میکنم، از ته سیگارهای روی زمین تا اون مردی که ساده ترین پیر اهن رو پوشیده، از بزرگترین درخت پارک تا اون زنی که رنگی رنگی ترین لباس ورزشی موجود توی فروشگاه رو به تن داره،...به همه چیز نگاه میکنم! همه اون چیزهایی که از سر زیادی توی چشم بودن یا عادی شدن، زیادی کمرنگ یا پررنگ بودن، معمولا کسی بهشون دقت نمیکنه. من بهشون نگاه میکنم و باز تصور میکنم...این آدمها، این برگها، این ته سیگارها، از کجا میان؟ چه قصهای رو پشت سرشون میکشن؟ کجا میرن؟ ...حدسشون میزنم و داستانشون رو برای خودم تعریف میکنم. بعد به خودم میام و میبینم حالا کلی آدم و شی توی ذهنم هستن که من داستانشون رو میدونم-هر چند غلط- اما آدمهایی رو به مغزم و تصوراتم راه دادم که اگر فقط قرار بود مثل بقیه از کنارشون رد شم، هیچ جایی توی ذهنم نداشتن...میدونی! من اونها رو نقش اصلی داستان خودشون میکنم جای اینکه مثل همیشه، اونهارو سیاهی لشکر داستان زندگی خودم کنم.
Oneshot: Ji-Sung: Love-Stars
+ این یکی از حق ترین دیالوگ هایی بود که خوندمش:>
++ گودنایت:)
از اینکه مرکز توجه باشم و نگاهای زیادی روم باشن و آدمهای زیادی درباره ام بدونن متنفر بودم.
Fiction: 1121 (Eleven Twenty One)
+ چرا انقد دیالوگای فیکشن ها کراشه:>؟
++ یعنی...اوکی همه چی این فیک اوکیه فقط یه چیزی که ازش درک نمیکنم، کاراکتراشه!! اسکیزا رو با ایتزی ها و ایتیزا و کریویتی ها و دریم کچر ها و اسپا ها و مانستا ایکس ها رو باهم قاطی کردن...خدایا...
همون گونه که خبر دارید (یا ندارید) هیونجین جان روی لایو تشریف داشتن.
بعد! توی لایوشون داشتن نقاشی میکشیدن! (hyunpics#2)
بعد! اول شروع کرد که یه مینهو بکشه؛ اما اصن شکل مینهو نشد!
بعد! تصیمیم گرفت فلیکسو بکشه و گاااد انگار عکسو پرینت کردی!
بعد! هیون اول از کک و مکای جذاب فلیکس شروع کرد چون فکر میکنه که فریکل هاش نقطه ی جذابش!
بعد! ... هیونجین خیلی عاشقه بخدا:")
و من واقعااااا مینویسم یه چیزی ازش!
و همین جهت خالی کردن خودم بود ._.
من برم تفکر بخونم...
+ باز باشه؟ بسته باشه؟